هوشيارى اهل بيت كارى كرد كه فحش ها و ناسزاگويى ها هم در جريان منافع ايشان قرار گرفت ، و غنيمت شمردند كه اگر چه به عنوان بدگويى هم شده كسى با آنها سخن بگويد و يا در مقام شماتت آنها برآيد تا بتوانند حرف خود را بگويند و پرده هاى اشتباه مردم را بالا زنند.امام چهارم در مقابل مردم كوفه پس از آنكه سطرى از هرزگى هاى دشمن را ثبت تاريخ كرد چنين فرمود:منم پسر همان كسى كه او را در كنار رودخانه فرات سربريدند بدون آن كه او خونى ريخته باشد يا حقى به گردن او باشد، يعنى او را بى گناه كشتند منم پسر آن كس كه او را به قتل صبر كشتند و پس از آن كه ديگر نيروى جنگ و مقاومت نداشت و ناتوان افتاده بود بر سر او ريختند و او را به شهادت رساندند و همين افتخار ما را بس است .امام چهارم با اين جمله مردم را ناچار ساخت كه در جريان شهادت امام بيشتر بررسى كنند چه تنها كشته شدن را نمى توان افتخارى به حساب آورد، آن هم افتخارى كه ديگر با داشتن آن نيازى به افتخار ديگرى نباشد، امام على ابن الحسين عليه السلام مى گويد ما را همين افتخار بس كه خون ما را ريختند و مال ما را بردند و نسبت به ما هرزگى و بى احترامى كردند و زنان و فرزندان ما را اسير كردند، امام مى خواهد مردم را متوجه كند كه اين قيام براى چه بود، و رهبر اين قيام چه مى خواست ، و چه كرد، اگر حساب اين بود كه او هم مى خواست خليفه شود و چون خلافت را ديگرى برده بود ناراحت بود و جان بر سر آرزوى خلافت نهاد و مال و جانش در اين راه به باد رفت ، چنين كشته شدنى نه تنها مايه افتخار نيست ، بلكه موجب شرمندگى است و كجا مى شود كه امام چهارم به آن افتخار كند و بگويد كه همين افتخار ما را بس است ؟!!