قيام تنها شايسته امام عليه السلام بود - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وضع را تغيير دهد و اين موجبات سقوط امت اسلامى را از ميان بردارد.

قيام تنها شايسته امام عليه السلام بود

راستى چه كسى مى توانست كار حسين بن على عليه السلام را انجام دهد؟ و چه كسى مى توانست يارانى مثل ياران او به دست آورد؟ چه كسى مى توانست جاى او را در اين قيام بگيرد؟ ابن عباس مردى است بزرگ و دانشمند و مفسر بزرگوار قرآن مجيد و از بزرگان اصحاب رسول خدا و عموزاده او، اما كار حسين بن على از او ساخته نيست ، محمد بن حنفيه برادر امام و فرزند على بن ابيطالب است ، اما مرد اين قيام نيست ، حبيب بن مظهر اسدى مردى است صحابى اما كار امام حسين را نمى تواند انجام دهد، مسلم بن عوسجه همچنين ، هانى بن عروه مرادى نيز همچنين ، پسر عموى امام حسين يعنى مسلم بن عقيل .

برادر بزرگوار و ارجمندش عباس بن امير المومنين فرزند عزيز شجاع و با ايمانش على بن الحسين ، اينان همه مردان بى نظير بزرگوارى هستند كه مى توانند در راه اين نهضت عميق و عظيم اسلامى با فداكارى و جان بازى حيرت انگيزى با امام همكارى كنند، اما هيچ يك از اينان با همه بزرگى و بزرگوارى و شخصيت نمى تواند نقطه مركزى و كانون اين قيام مقدس باشد هسته مركزى و نيروى معنوى اين جنبش خدايى در كانون شخصيت امام عليه السلام نهفته بود و همان نيروى معنوى بود كه تا آخرين مرحله اين قيام را رهبرى كرد و حتى بازماندگان خود را براى رهبرى آن تا آخرين مرحله اسيرى آماده ساخت .

سپس امام عليه السلام فرمود نوشته ها و فرستادگان شما رسيد و از بيعت و پايدارى شما در راه حق حكايت مى كرد، نوشته بوديد كه دست از يارى من هر چه پيش آيد برنخواهيد داشت ، و مرا تسليم دشمن نخواهيد كرد، اكنون اگر بيعت و تصميم خود را بر پاى داريد و از آن چه به من نوشته ايد كه دست از يارى من برنداريد، و برنگرديد به خوشبختى و سعادت خواهيد رسيد، زيرا من فرزند على و فرزند فاطمه ام و در راه اين جهاد مقدس خود با شما همراه خواهم بود و زنان و فرزندانم با زنان و فرزندان شما يك سرنوشت خواهند داشت و شما را هم نمى رسد كه جان خود و زنان و فرزندان خود را از جان من و زنان و فرزندانم عزيزتر شماريد و در جايى كه من از جاى خود و خاندان خود گذشته ام ، شما جان خود و كسان خود را دريغ داريد.

شهادت در راه نهى از زشتكارى

يعنى اكنون كه من در راه امر به معروف و نهى از منكر از شهادت خود و ياران خود و از اسيرى زنان و فرزندانم دريغ ندارم و عزيزان خود را همراه آورده ام تا راه عذرى براى شما باقى نباشد، شما را نيز وظيفه آن است كه از امام خود پيروى كنيد و در راه خدا مانند او با گذشت و بى دريغ باشيد و كشته شدن و اسير دادن در راه حق را مشكل نگيريد و از همراهى با امام زمان و فرزند پيغمبر خود باز نمانيد.

با همه اينها اگر كوتاهى كرديد و پيمان خود را بر هم زديد و بيعت مرا از گردن خود فرو نهاديد به جانم سوگند كه از شما مردم عجيب نيست ، زيرا با پدرم على و برادرم حسن و پسر عمويم مسلم بن عقيل نيز چنين كرديد، فريب خورده كسى است كه بر شما اعتماد كند و به وعده هاى شما مغرور شود، اما بدانيد كه زبان اين كار دامنگير خودتان مى شود و نصيب سعادت خود را از دست مى دهيد و بهره خوشبختى خود را از ميان مى بريد هر كه پيمان شكنى كند زيان آن به خودش مى رسد و زود است كه خدا مرا از شما بى نياز كند.

اثر روحى سخنرانى امام عليه السلام

اين خطبه را امام عليه السلام در مقابل هزار نفر اصحاب حر ايراد كرد و گوش هاى اين جمعيت آن را شنيد، اما فقط يك دل بود كه آن را پذيرفت و تحت تاثير سخن قرار گرفت و چند روز بعد نشان داد كه اين درس امام را خود فهميده و دريافته است و آن يك نفر خود حر بن يزيد رياحى بود كه صبح عاشورا نزد عمر بن سعد آمد از او پرسيد كه راستى با حسين بن على خواهى جنگيد؟ گفت آرى به خدا قسم جنگ مى كنم بسيار سرسخت . حر گفت چه مانعى دارد كه يكى از پيشنهادهاى امام را بپذيرى ، گفت اگر به اختيار خود بودم مانعى نداشت و مى پذيرفتم ، اما ابن زياد به پذيرفتن هيچ كدام از پيشنهادهاى حسين بن على ، تن در نمى دهد، اينجا بود كه اين مرد خوش عاقبت در گير و دار خطرناك عقل و نفس قرار گرفت و ناچار بايد تسليم يكى از دو ناحيه روحانى و شيطانى مى شد، اما با همان شعله ملكوتى كه سخنان امام عليه السلام در وجود او برافروخته بود، بر اهريمن نفس چيره شد و راه خدا را در پيش گرفت و گفت :

به خدا قسم به دو راهى بهشت و دوزخ رسيده ام ، اما به خدا قسم كه هر چند پاره پاره و سوزانده شوم چيزى

/ 122