حر به سوى مردم كوفه برگشت و با همكاران و همقطاران يك ساعت پيش خود آغاز سخن گفتن كرد و آنان را بر بى وفايى و پيمان شكنى ملامت نمود و سپاهى كه خود پيشرو آن سپاه بوده چنين گفت : اى مردم كوفه خدا مرگتان بدهد و خدا مادران شما را عزادار كند كه اين بنده خدا را دعوت كرديد، و آن گاه كه دعوت شما را پذيرفت و نزد شما آمد دست از يارى وى بازداديد، شما كه روزى وعده مى داديد كه در راه وى از جان خود خواهيد گذشت ، امروز پيرامون او را گرفته ايد و شمشيرها روى او كشيده ايد تا او را بكشيد، او را محاصره كرده ايد و راه نفس كشيدن را بر وى بسته ايد و از هر طرف او را در فشار قرار داده ايد و نمى گذاريد كه به سرزمين هاى پهناور خدا روى آورد و خود و خاندانش در امان باشند، او را مانند اسيرى گرفتار ساخته ايد و بيچاره اش كرده ايد، آب جارى رودخانه فرات را كه مسلمان و نامسلمان از آن مى نوشند و جانوران صحرايى عراق در آن آب تنى مى كنند به روى او و زنان و كودكان و يارانش بسته ايد، و هم اكنون تشنگى آنان را از پاى درآورده است .بعد از رسول خدا با فرزندان وى چه بد رفتار كرديد، اگر امروز در اين ساعت پشيمان نگرديد و از تصميم كشتن وى منصرف نشويد خدا در تشنگى قيامت سيرابتان نكند.اين بود سخنان آن مرد سعادتمند و خوش عاقبتى كه روزى سر راه بر امام زمان خويش گرفت و زنان و فرزندان او را بيمناك و هراسان ساخت ، و به دستورات ابن زياد در بيابانى دور از آبادى و جمعيت وى را فرود آورد و از روز دوم تا بامداد دهم محرم در آن بيابان با دشمنان امام همكارى داشت ، اما در كمتر از ساعتى منقلب شد و تغيير قيافه روحى داد و يكباره دل بر شهادت نهاد و چنان شيفته حق و فداكارى در راه حق گرديد كه ديگر نمى توانست خود را با انديشه هاى دنيوى و اميد زندگى راضى كند و دست از سعادت ابدى بردارد الله ولى للذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور (44).خدا سرپرست و طرفدار مردم با ايمان است و او است كه آنان را از تاريكى ها به سوى روشنى بيرون مى برد، همان دست غيبى كه بر سينه نامحرمان كوفته مى شود و آنان را از حريم قدس شهادت و نيك نامى ابدى مى راند، مردانى را از گوشه و كنار به حوزه شهادت و فداكارى مى كشاند و حر بن يزيد رياحى پيشتاز سپاه دشمن را در رديف ، حبيب بن مظهر اسدى و برير بن خضير همدانى بلكه در رديف على بن الحسين و قاسم بن الحسن عليه السلام و ديگر جوانان هاشمى قرار مى دهد.والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
4 - ورود امام به كربلا
روز پنجشنبه دوم ماه محرم ، سال شصت و يكم هجرى امام حسين عليه السلام در يكى از نواحى نينوى به نام كربلا فرود آمد، فرداى آن روز، عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از كوفه رسيد، و در مقابل امام جاى گرفت . عمر بن سعد از قريش و از طايفه بنى زهره بن كلاب و خويش نزديك حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا بود، پدرش سعد بن ابى وقاص از پنج نفرى است كه در آغاز بعثت رسول خدا به وسيله آشنايى با ابى بكر بدين اسلام درآمدند، و نام او در تاريخ اسلام و فتوحات اسلامى پرآوازه است . عمر بن سعد كسى نزد امام فرستاد كه چرا به عراق آمده ايد، امام در جواب فرمود عراقيان خود مرا با نوشتن نامه خوانده اند، اكنون اگر از آمدن من كراهت داريد به همان حجاز باز مى گردم ، ابن سعد نامه اى به ابن