مى دانيم كه امام حسين اين خطبه را پيش از روز هشتم ذى حجه و شايد روز هفتم آن ماه در مسجد الحرام و در ميان انبوه حاجيان و زائران خانه خدا ايراد كرده است ، و در آن روز به حسب ظاهر اوضاع سياسى امام حسين عليه السلام كاملا مساعد بود و غالب مردم چنان مى پنداشتند كه به زودى يزيد بن معاويه كنار مى رود و خلافت او سقوط مى كند و امام به خلافت كه حق او است مى رسد، زيرا نماينده ى مخصوص آن حضرت يعنى مسلم بن عقيل از كوفه گزارش داده بود كه مردم همه با شمايند و جز تو را به خلافت و امامت نمى شناسند، و جز تو را به زمامدارى نمى پذيرند، پس هر چه زودتر بشتاب و بيا در اين وضع به ظاهر بسيار مناسب ، و در اين زمينه كاملا رضايت بخش و اميد بخش و از هر جهت مايه اميدوارى حسين بن على عليه السلام دم از مرگ مى زند و سخن از شهادت و از درندگى گرگان بيابان عراق بسيار مى گويد، امام عليه السلام در واقع مى خواهد بگويد تشخيص من كه حسين بن على هستم اين است كه جز با شهادت من و يارانم نمى توان به نتيجه اى رسيد، و كارى مفيد و سودمند و مثبت انجام داد، بشر هم كه بايد خواه ناخواه بميرد و قلاده ى مرگ را به گردن آدمى زاده انداخته اند.و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف (29) چنانكه يعقوب به ديدن فرزندش يوسف علاقه مند بود من هم كه فرزند پيغمبرم به ديدار رسول خدا و على و حمزه و جعفر و مادرم فاطمه عليه السلام علاقه مند مى باشم .و خير لى مصرع انالاقيه براى من از طرف خدا شهادتگاهى برگزيده شده و من رو به آنجا مى روم ، از اين جمله بايد فهميد كه اين نقشه اى خدايى است و خواسته اى نيست كه با دست حسين بن على عليه السلام طرح شده باشد، يعنى خداى جهان از ازل براى چنين انحرافى و در چنين فساد و اجتماع خطرناكى و براى اين وضع ناهنجار و نامساعد رسم شهادت و راه جان بازى را در عهده من نهاده است .و كانى باوصالى تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلا گويا مى بينم كه گرگان بيابان هاى عراق بين نواويس و كربلا بر من حمله ور مى شوند و بند از بند مرا از هم جدا مى سازند.فيملان منى اكراشا جوفا و اجربه سغبا تهى گاهاى گرسنه و جيب هاى خالى خود را پر كنند، آنها براى پر كردن جيب ها و سير كردن شكم ها و من براى مبارزه با اين فساد اجتماعى و دينى موجود.و لا محيص عن يوم خط بالقلم باز سخن همان است اين نقشه اى خدايى و او است كه علاج و وسيله اصلاح اين وضع موجود را شهادت من دانسته و از آنچه با قلم تقدير نگارش يافته چاره اى نيست .رضا الله رضا نااهل البيت نصير على بلائه و يوفينا اجور الصابرين ما خاندان پيغمبر به آنچه خدا بخواهد و خشنود باشد راضى و خشنوديم و هر چه را او براى ما پسنديده است مى پسنديم ، بر گرفتارى هايى كه براى ما پيش مى آورد شكيباييم و او هم اجر كامل صابران را به ما مى دهد.لن تشد عن رسول الله (ص ) لحمته و هى مجموعه له فى حظيره القدس تقربهم عينه و ينجزلهم وعده (30) من پاره اى از تن رسول خدايم و پاره تن پيغمبر از او جدا نخواهد ماند و در بهشت برين پيش او مى روم تا چشم او به ديدار ما روشن شود و به وعده خويش با ما وفا كند.
اعلان قيام امام عليه السلام
من كان باذلافينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاننى راحل مصبحا ان شاء الله (31) اين جمله هم اين است كه در هر زمانى با وسائل مختلف مى شود از دين خدا و از حق مردم ، و از سعادت جامعه