مشروعيت نظام و رأي مردم - پرسش ها و پاسخ ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش ها و پاسخ ها - نسخه متنی

محمدتقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ممكن است كسي پافشاري كند و بگويد: در مسائلي مانند تعيين نوع حكومت، هر چند احتمال ضعيفي وجود داشته باشد لكن چون محتمل بسيار اهميت دارد بايد به آن ترتيب اثر داد; ولي خواهيم گفت: اين احتمال در مورد هر نظام و حكومتي وجود دارد. فرض كنيد كسي بگويد: اگر در آمريكا انتخابات برگزار شود، مردم نظام دو حزبي كنوني را نميپذيرند، پس بايد رفراندوم برگزار شود. آيا فقط با اين احتمال ميتوان انتخابات مجدّد برگزار كرد؟ آيا تا كنون در كشوري ـ با هر شكل از حكومت ـ انتخاباتي به صرف احتمال و ادّعا انجام شده است تا نظام جمهوري اسلامي هم چنين كند؟! اگر اين ادّعا را بررسي كنيم مستلزم تالي فاسد مهمي است; توضيح آنكه: اگر مردم با انتخابات آزاد نماينده اي را برگزينند و پس از گذشت زمان اندكي احتمال داده شود رأي دهندگان از نظر خويش برگشته اند، بايد تقاضاي تجديد انتخابات بشود؟!

همين احتمال در مورد انتخابات رياست جمهوري، اعضاي شوراي شهر، شهرداران و مسؤولان ديگري كه در نظامهاي مختلف از طريق انتخابات برگزيده ميشوند، نيز مطرح ميشود. اگر در انتخابات به صِرْف احتمال تغيير نظر و رأي مردم ـ كه در هيچ زماني منتفي نيست ـ انتخابات مجدّد برگزار گردد، كار دولتها و حكومتها فقط برگزاري انتخابات ميشود! آيا چنين امري در دنيا پذيرفته است؟!

مشروعيت نظام و رأي مردم

بايد توجه كنيم انتخابات و مراجعه به آراي مردم از ديدگاه عقيدتي ما هيچ گاه مشروعيت آور نيست، تا با منفي شدن آراي عمومي، مشروعيت نظام باطل گردد. گو اينكه آراي مثبت و موافق مردم، عامل تحقق حاكميت ديني است; يعني اگر مردم موافق نباشند، حاكميت ديني برقرار نميگردد، چرا كه چنين حاكميتي با قهر و غلبه تحقق نمييابد. انتخابات از نظر ما دو فايده دارد; يكي اينكه با برگزاري آن و توجه به آراي مردم، آنها خود را در ايجاد حكومت ديني سهيم خواهند دانست، و در نتيجه بيشتر و بهتر در حمايت از نظامي كه به دست خودشان تحقق يافته، ميكوشند، و آن گاه آرمانهاي مهم حكومت ديني تحقق مييابد. فايده ديگر اين است كه امام راحل(قدس سره) ـ بنيانگذار اين نظام الهي ـ با تأكيد بر اهميت نقش مردم و آراي آنان مخالفان نظام را خلع سلاح كردند، زيرا آنان با تبليغات مسموم خود قصد داشتند نظام اسلامي را، مستبد جلوه دهند، ولي هنگامي كه آراي مردم در اين نظام مورد احترام و اهتمام باشد، حربه مخالفان از كار خواهد افتاد.

نظامهايي كه مشروعيت خويش را وامدار آراي مردم ميدانند، و به زعم سردمداران آنها هميشه بايد آراي عمومي به نفع آنان باشد، تا مشروعيتشان محفوظ بماند، هيچ گاه با احتمال تغيير در آراء مردم به انتخابات جديد مبادرت نميكنند، و تا كنون كسي به آنها اشكالي نكرده است با اينكه به نظر ميآيد اين اشكال به صورت جدّي، متوجه آنان است; ولي وقتي مشروعيت نظام اسلامي به حكم الهي است ـ نه آراي مردم ـ ضرورتي ندارد كه به صِرْف اين احتمال ضعيف مسأله انتخابات مجدّد را پيش كشيد.

1 - آيا دموكراسي غربي، در جامعه اسلامي ميتواند اجرا شود؟

در ابتدا ببينيم دموكراسي، به چه معناست و چگونه در غرب به وجود آمد.

دموكراسي به معناي حكومت مردم بر مردم يا «مردم سالاري» است. دموكراسي جديد در غرب، هنگامي شروع شد كه متدينين غربي متوجه شدند آئيني كه به نام مسيحيت در دست آنهاست، كارآيي و قابليت آن را ندارد كه در تمام جنبه هاي زندگي انسان بويژه در زندگي اجتماعي نقش داشته باشد و قانونگذاري نمايد. از اين رو مشكل را بدين گونه حل كردند كه حوزه كاربرد دين و حكمراني خدا محدود به زندگي فردي انسان و چگونگي رابطه او با خدا باشد. آنها حاكميت دين را در مسائل اجتماعي و سياسي نپذيرفتند به عبارت ساده تر، دين كارش اين شد كه بگويد: نماز بخوان; دعا بكن; توبه و مناجات بنما; و اما اينكه بگويد حكومت چگونه بايد باشد، سياست چيست، قضاوت كدام است و يا نظامهاي ارزشي جامعه بر چه مبنايي است، ربطي به دين ندارد و به صلاح خداست كه در اين مسائل مهم بشر دخالت نكند!

بدين ترتيب دنياي غرب،تكليف خود را با دين مسيحيت كه تحريف شده بود، روشن كرد و در مسائل سياسي و اجتماعي و اقتصادي خيال خود را از خدا راحت كرد. آن گاه اين مسأله براي غربيها مطرح شد كه پس از گرفتن حكومت از دست خدا، آن را به چه كسي بسپاريم؟ متفكران غربي به دو راه حل رسيدند:

/ 124