پرسش: آيا ميتوان به حقانيت چند دين و مذهب و آيين قائل شد؟ - پرسش ها و پاسخ ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش ها و پاسخ ها - نسخه متنی

محمدتقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مينموده اند. اما در عين حال از حيث نظري و فكري هر كدام از آنها دين خود را بر حق ميدانسته است. در هر صورت اين موضوع از مسائل قطعي اسلام است و جاي هيچ شكي در آن نيست و انديشمندان مسلمان اعم از شيعه و سنّي در اين ترديدي ندارند كه زندگي مسالمت آميز با اهل كتاب پذيرفته شده است. هر چند بين اين دو فرقه در نحوه اين معاشرت ها تفاوت هايي هست. اما در هر صورت راه حل هايي براي مسائل مشترك و ارتباطات وجود دارد. البته اين موضوع بمعناي تأييد مذهب آنها نيست. حتي ميتوان گفت به نظر اسلام در صورت امضاي قرارداد صلح با مشركان ميتوان، به حكم ثانوي، با آنان همزيستي مسالمت آميز داشت; كمااينكه در صدر اسلام ما شاهد صلح پيامبر (ص) با مشركان و قرارداد عدم تعرّض به جان و مال بين دو طرف هستيم.

پرسش: آيا ميتوان به حقانيت چند دين و مذهب و آيين قائل شد؟

پاسخ: همانطور كه گذشت پلوراليسم و كثرت گرايي يك بُعد عملي دارد كه از اين جهت اسلام داعيه دار نرمش و مدارا و همزيستي مسالمت آميز با پيروان اديان و مذاهب مختلف است. اگر نگوييم مبتكر و پيشقدم در اين زمينه اسلام است، لااقل اسلام موافق با رعايت حقوق اقليت هاي مختلف ديني و مذهبي است و در اين جهت توجه به سخن بلند و معروف مولا علي(عليه السلام) كفايت ميكند كه وقتي شنيدند اصحاب معاويه خلخال از پاي يك دختر يهودي كشيده اند، فرمود: اگر شخص مسلمان از غصه اين امر بميرد، جا دارد.

اما سخن بر سر اين است كه در برخورد با پديده كثرت در ميان اديان و مذاهب، آيا ميتوان همه را بر حق دانست؟ آيا ميتوان گفت اسلام حقّ است، مسيحيت هم حقّ است؟ براي پاسخ به اين سؤال نگاهي به محتواي اسلام و مسيحيت مياندازيم تا ببينيم كه ميتوان به حقانيت هر دو اعتراف كرد يا پذيرفتن حقانيت يكي مستلزم انكار ديگري است؟ اوّلين مسأله اي كه در اسلام داريم، اصل «توحيد» است. يعني خداوند يكي است و قابل تجزيه و تعدّد نيست و نه از كسي زاده شده و نه فرزندي دارد. اما اوّلين اصل در مسيحيت «تثليث» است. گذشته از فرقه هاي نادر و شاذ، مذهب كاتوليك و پروتستان و ارتدوكس كه سه مذهب مهم مسيحيت­اند مي­گويند سه خدا ـ اب و ابن و روح القدس ـ داريم. و راه نجات از شقاوت و عذاب، قبول تثليث است. در تفسير اين سه اصل و اُقنوم مطالب بسياري گفته و نوشته شده است و جز عده قليلي كه تثليث را امري خارج از اصل مسيحيت ميدانند، بقيه آن را قبول دارند و به نحوي الوهيت مسيح يا فرزند خدا بودن او را ميپذيرند.

قرآن در برخورد با امثال اين سخن ميفرمايد: كساني كه براي خداوند فرزند قائل شده اند، حرفي زده اند كه جا دارد آسمانها از هم پاشيده شود و زمين از هم بشكافد و كوهها پاره پاره گردند.[1] يا در جاي ديگر ميفرمايد به خداوند يكتا و پيامبرانش ايمان آوريد و قائل به تثليث نشويد كه اين براي شما بهتر است.[2] يا ميفرمايد كساني كه ميگويند خداوند يكي از سه خدا است كافر شده اند.[3] آيا عقل هيچ انساني ـ چه رسد به انسان مسلمان ـ ميپذيرد كه توحيد و تثليث هر دو صحيح و حقّ اند. يكي ميگويد تا موحّد نشوي و خداي يگانه را نپذيري وارد جرگه مسلمانان نميشوي و شرط اوليه براي ورود به اسلام و حقانيت، توحيد است; و ديگري ميگويد تا تثليث را نپذيري مسيحي نميشوي و نجات پيدا نميكني و به سعادت نميرسي. بين اين دو سخن، فاصله بسيار است. كما اينكه اگر اين دو دين را با بودائيت كه ميگويد نه خدايي وجود داشته و نه وجود خواهد داشت، مقايسه كنيم هيچگاه اين ها با هم جمع نميشوند. «خدا وجود دارد» با «خدا وجود ندارد» متناقض هستند، همانگونه «خدا سه تا است» با «خدا وجود ندارد»، متناقض هستند. جمع بين اينها به شوخي و افسانه نزديكتر است تا به مطلبي جدّي و واقعي.

همچنين اگر نگاهي به شريعت و احكام اسلام و مسيحيت بيندازيم، ميبينيم كه اعتراف به حقانيت هر دو غير ممكن است. اسلام ميگويد خوردن گوشت خوك حرام است. مسيحيت ميگويد گوشت خوك حلال و خوب است. در اسلام، علي (عليه السلام) ميفرمايد اگر يك قطره شراب در چاهي بريزد و از آب آن چاه گياهي برويد و از آن گياه حيواني و گوسفندي بخورد، من از گوشت آن گوسفند نميخورم. اما در مسيحيت آمده است كه وقتي كشيشي نان را در شراب زد و دهان شما گذاشت، نان را كه خورديد اين شراب تبديل به خون عيسي ميشود.[4] با توجّه به اين موارد و موارد فراوان ديگر نظير آن، آيا انسان عاقل ميپذيرد كه اسلام يك صراط مستقيم به حق و قلّه كمال و سعادت باشد و مسيحيت هم يك صراط مستقيم، بودائيت هم صراطي ديگر و ...؟!

[1]. مريم/ 90، 91.

[2]. نساء/ 171.

[3]. مائده/ 73.

[4]. اشاره به مراسم عشاء رباني. ر. ك: از جمله به كتاب مقدس، عهد جديد انجيل متي، باب 26.

/ 124