خبرگان و شناسايي رهبر
توضيح آنكه بدين گونه نيست كه عده اي كانديدا بشوند و اعضاي خبرگان مجبور به گزينش شايسته ترين فرد باشند، بلكه كانديداهاي رهبري در مرحله اول تمامي اسلام شناسان داراي صلاحيت ميباشند، و كار خبرگان نخبه شناسي است ـ آن هم در گستره تمامي جامعه اسلامي، نه فقط در محدوده عده اي خاص ـ به همين دليل كشف (تشخيص) آنها داراي اهميت است. هر گاه و به هر دليل منطقي خبرگان به اين نتيجه رسيدند كه رهبر شرايط رهبري را از دست داده است و يا كس ديگري در زمان رهبري ايشان پيدا شده كه از او اقوي و بهتر است، رهبري خود به خود از مقام خود عزل شده و لازم است خبرگان عزل ايشان را اعلام كنند و فقيه ديگري را جانشين وي سازند. در اين صورت ديگر لازم نيست هر از چند گاهي انتخابات صورت گيرد. همه خوب ميدانيم برگزاري انتخابات تا چه اندازه لوازم و پيامدهاي اجتماعي دارد، گذشته از آنكه با اقتدار رهبري و نقطه ثبات بودن ايشان در جامعه سازگاري ندارد.اهميت اين نكته هنگامي آشكار ميشود كه فقيهي با كفايت و لايق چون حضرت آيةالله خامنه اي بر مسند ولايت تكيه زند و تدبير امور را به عهده بگيرد و به گونه اي عمل كند كه دوست و دشمن به كفايت و لياقتش اعتراف كنند و گاه آشكارا آن را بر زبان آورند. در چنين مواقعي است كه محوريت چنين فقيهي نقطه قوت نظام است، بر همگان است قدر آن را بدانند و در تبعيّت از ايشان بكوشند.در پايان خوبست به اين نكته توجه شود كه تئوري دوره اي بودن رهبري و رياست در جوامعي مطرح شده كه بسياري از كانديداها داراي ضعفهاي اخلاقي و حتي حقوقي هستند و هر روز در دنيا شاهد به دادگاه كشيده شدن رؤساي جمهور و نخستوزيران و ساير مقامات عاليرتبه هستيم طبعاً هر چه دوران حكومت چنين كساني كوتاهتر باشد احتمال سوء استفاده اشان كمتر است امّا در نظامي كه رهبر آن داراي عاليترين مقام تقوي و عدالت و تالي تلو معصوم است جاي چنين توهّمي نيست و اكنون كه دو دهه از حكومت چنين افرادي در ايران اسلامي ميگذرد كوچكترين نقطه ضعفي در زندگي امام راحل يا مقام معظم رهبري ديده نشده است و اگر چنين چيزي وجود ميداشت دشمنان اسلام و انقلاب هزاران مرتبه آنرا بزرگ ميكردند و هزاران بار در رسانه هاي گروهي پخش ميكردند.[1]ـ صحيفه نور، ج 11، ص 122، مصاحبه پروفسور «الگار» با امام خميني(قدس سره).