بر اساس نظر اسلام، ايده آل اين است كه حكومت جهاني واحدي داشته باشيم و مرزهاي جغرافيايي هيچ دخالتي نداشته باشند. اما آيا در جهان فعلي كه شرايط تحقق اين ايده آل وجود ندارد، به بن بست ميرسيم؟ قطعاً خير.اكنون كه نميتوان تمام جهان را با حكومت ديني اداره نمود، بايد در همين منطقه (ايران) حكومت ديني را برقرار كنيم. وقتي چنين باشد ديگر پذيرفته نيست قانون اساسي و ساير مقررات به گونه اي باشد كه خارج از ايران را نيز در بر بگيرد. از اين رو اگر بخواهيم در اين وضع، حكومت ديني داشته باشيم، بايد مرزهاي جغرافيايي را محترم شمرده، روابط با ساير كشورها را مطابق با عرف بين الملل تنظيم بنماييم يعني با كشورها مبادله سفير داشته باشيم، قراردادهاي بين المللي را محترم بشماريم و ...پس نميتوان در جهان كنوني گفت: چون رهبر حكومت ما رهبر هر مسلماني است، بنابراين بايد مسلمانان ديگر كشورهاي اسلامي نيز تحت فرمان او باشند. اين مطلب در عرف بين المللي پذيرفته نيست. اگر قانون اساسي به گونه اي است كه حكومت اسلامي ايران، رهبري و ارگانهاي آن را محدود به يك كشور ميكند، به دليلي است كه گفته شد، وگرنه از نظر اسلام مرزهاي جغرافيايي جدا كننده كشورها و ملتها نيست، بلكه آنچه مرز واقعي و جدا كننده مردم از همديگر است، عقيده است.
الگوي اوّلي اسلام براي حكومت، حكومت واحد جهاني تحت رهبري امام معصوم ميباشد. در اين الگو مرزهاي جغرافيايي جاي خود را به مرزهاي عقيدتي ميدهد و كشور اسلامي شامل كليّه مناطقي خواهد بود كه در آن مسلمان زندگي ميكند.
نقش ولي فقيه در حكومت اسلامي
از سوي ديگر حكومت اسلامي به معناي تدبير امور مسلمين براساس قوانين ديني و رعايت مصالح شهروندان ميباشد و حاكم بعنوان مُجري احكام اسلامي كسي است كه شرايطي ويژه را دارا است و با نبود يا از بين رفتن آن شرايط صلاحيّت حكومت نيز از او سلب ميگردد.اين شرايط كه عبارتند از: آگاهي همه جانبه و عميق نسبت به مقرّرات اسلامي، داشتن تقوي بعنوان ضامن اجراي احكام دين و رعايت مصالح مسلمين، و شناخت كافي از مصالح اجتماعي و سياسي، مؤلّفه هايي هستند كه باعث هدايت جامعه اسلامي به سوي سعادت مادّي و معنوي خواهند بود.نگاهي هر چند گذرا به گذشته و حال مسلمين و مشاهده نابسامانيها، گروه بنديها، برادر كشيها، وعقب ماندگيهاي مادّي و معنوي به روشني گوياي اين واقعيت است كه عامل اصلي بروز چنين وضعيّتي، نبود پايگاهي محكم بعنوان محوريّت جامعه اسلامي جهت هدايت افراد، رفع اختلافات، جلوگيري از بروز فتنه ها، و خنثيسازي نقشه دشمنان بوده است.ازاين رو اسلام حكومت وليّ عادل را بعنوان عاملي سعادت بخش و وحدت آفرين تشريع كرده، و آن را براي «تمام مسلمين» ميخواهد. همچنان كه بر اساس واقعيّت هاي موجود، در هيچ نقطه اي از دنيا، حكومتي اسلامي با زيرساخت هاي ديني به چشم نميخورد و تنها، نظام جمهوري اسلامي ايران است كه منطبق با نظريّه ديني حكومت شكل گرفته است. اين نظام برخوردار از پشتوانه بسيار محكم مردمي و سرمايه عظيم بيعت امّت با رهبر ميباشد.
روش عقلاء در تبعيت از يك حكومت
نكته ديگري كه تذكّر آن ضروري مينمايد آن است كه: مطابق رويّه عقلايي و بينش عُرفي مردم دنيا، هرگاه در يك كشور حكومتي تشكيل شود و اهل تشخيص و افراد مجتمع در پايتخت، از آن مركز حكومت تبعيّت كنند، ساير شهرها و مناطق كه گرايش به حفظ آن حكومت دارند به حمايت از آن ميپردازند.برهمين اساس در نامه هايي كه بين امير مؤمنان و معاويه ردّ و بدل شده است به سؤالي از جانب معاويه برميخوريم كه ميپرسد: چرا بايد از شما اطاعت كنم در حالي كه با شما بيعت نكرده ام؟ حضرت در جواب ميفرمايند: تو خلفاي قبل از من را جانشين رسول الله، و اطاعت آنها را بر همه مسلمين واجب ميدانستي در حالي كه فقط اهل مدينه با آنها بيعت كرده بودند ولي اين منشأ وجوب اطاعت بقيه افراد شده بود، پس