پرسش: آيا دين داراي حقّ انسان است يا تكليف اوست؟ - پرسش ها و پاسخ ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش ها و پاسخ ها - نسخه متنی

محمدتقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مثال ديگر واژه ليبراليسم (Li e alism) است كه به آزاديخواهي ترجمه ميشود و قهراً جاذبيت خاصّي پيدا ميكند. اما معناي آن به طور دقيق تبيين نشده است. در چنين كلماتي مشكل ترجمه و برگردان واژه هم بر ابهام مورد ميافزايد.

واژه آزادي، نيز از اين ابهام و اختلاف معاني و برداشت ها بي بهره نيست. براي حصول تفاهم در بحث هاي مربوط به آزادي بايد به تعريفي مشترك رسيد وبعد از توافق بر سرمعنايي خاص، به گفتگو نشست. در بحث هاي مربوط به آزادي در چند سال اخير هم به دليل وجود همين مشكل تفاهم حاصل نيامده است.

كلمه آزادگي گاه به معناي اختيار و در مقابل جبر به كار ميرود. گاهي نيز مراد از آزاد، انسان حرّ در مقابل انسان مملوك و برده است. گاهي گفته ميشود فلاني حريّت رأي دارد; يعني رأي مستقل دارد; در مقابل نظر تقليدي. و بعضي مواقع هم آزادي به معناي اينكه انسان هر كاري را ميخواهد انجام دهد و هر چه را ميپسندد بگويد، به كار ميرود; به عبارت ديگر در گفتار و كردار و رفتار، محدوديت و قيد و بندي نداشته باشد. آنچه به محل بحث و گفتگو در فلسفه حقوق و فلسفه قانون مربوط ميشود معناي اخير است.

برخي نويسندگان غربي براي آزادي حدود دويست تعريف ذكر كرده اند كه بسياري نزديك به هم و بعضي هم متنافي هستند. تقريباً همه اقوام و ملل براي آزادي قداست خاصّي قائل و خواهان آنند. با اين حال، بر سر مواردي اختلاف پيش ميآيد كه موجب بحث و جدل و احياناً جنجال و درگيري ميشود.

نتيجه اينكه با توجه به لغزنده و كشدار بودن اينگونه مفاهيم و از جمله مفهوم آزادي، پيش از هر بحثي و پاسخ به هر پرسشي درباره آنها، بايد به معنايي مشخص و دقيق رسيد و آنگاه بحث را پي گرفت زيرا اگر بخواهيم هر يك از تعاريف را جداگانه با اسلام مقايسه كنيم و سازگاري يا ناسازگاري اسلام را با آن بررسي نماييم بحث بسيار مفصل و دشواري پيش رو خواهيم داشت.

بنابراين به نظر ميرسد كه آسان ترين راه براي پيشرفت در بحث، به جاي بحث بر سر تعريف و مفهوم واژه آزادي، تعيين موارد و مصاديق آن است. مثلاً سؤال اينگونه طرح شود كه آيا در اسلام مطبوعات آزاد هستند و مرز اين آزادي تا كجاست؟ آيا روابط جنسي در اسلام و جامعه اسلامي آزاد است؟ آيا فحش دادن و تمسخر و توهين به ديگران آزاد است يا خير؟ نتيجه سخن اينكه تعاريف آزادي بسيار متنوع است و توافق بر سر تعريف واحد چندان لازم و آسان نيست، بلكه آنچه مهم است ذكر موارد خاص آزادي و گفتگو پيرامون آن است.

پرسش: آيا دين داراي حقّ انسان است يا تكليف اوست؟

پاسخ: پرسش فوق گاهي به اين صورت مطرح ميشود كه انسان ها در گذشته زور و استبداد و بندگي را ميپذيرفتند و به تكليف و مسئوليت تن ميسپردند. اما اينك در عصر مدرنيسم و تمدّن جديد بشر به دنبال حقوق خود است و از طبيعت، از خدا، از دين و از علم حق خود را طلب ميكند. سرّ پيشرفت بشر هم در همين است.

بنابر اين اگر ديني هم بخواهد در عصر ما موفق باشد، نبايد سخن از تكليف و اطاعت از خدا و پيامبر و حاكم شرع بزند، بلكه بايد حقوق گوناگون و متعدّد بشر در اين زمينه را مطرح كند. زمان سخن گفتن از اطاعت و تكليف و حد و واجب و حرام سپري شده است و بايد به خواسته هاي انسان توجه كرد.

در مقام پاسخ ابتدا بايد به اين مسأله پرداخت كه آيا اصولاً هيچ حقي بدون تكليف متقابل امكان دارد يا خير؟ فيلسوفان حقوق پاسخ داده اند كه هيچ حقي بدون تكليف متقابل معنا ندارد. مثلاً وقتي ميگوييم هر كسي حق دارد از هواي آزاد استفاده كند معنايش اين است كه ديگران حق ندارند هوا را آلوده كنند و الاّ اگر بگوييم همه حق دارند هوا را آلوده كنند و آزادند، ديگر حق استفاده از هواي آزاد بيمعنا خواهد بود. همينطور اگر گفته ميشود من حق دارم كه از اموال خود بهره ببرم، معنايش اين است كه ديگران مكلّفند كه به اموال من تجاوز نكنند و حق من را محترم شمارند و اگر ديگران هم حق استفاده از اموال خود را دارند، من نيز مكلّفم كه به اموال ديگران تجاوز نكنم. پس حق و تكليف در تلازم با يكديگرند و اثبات حقي براي كسي به معناي اثبات تكليفي براي ديگران است.

مطلب دوم اينكه هر حقي براي كسي ثابت شود ملازم تكليفي براي خود او است; مثلاً اگر كسي حق دارد از دستاوردهاي جامعه استفاده كند مكلّف است كه خودش نيز به جامعه خدمت كند. پس با اثبات هر حقّي براي يك

/ 124