1 - واجبات: تكاليفي الزامي هستند كه انجام آنها با كيفيّتي خاص از انسانها خواسته شده است; مانند:نماز، روزه، حجّ و...
2 - محرّمات: به اعمالي گفته ميشود كه اجتناب و پرهيز از انجام آنها الزامي است; مانند: نوشيدن مسكرات، تجاوز به حقوق ديگران و...
3 - مستحبّات: به اعمالي گفته ميشود كه الزامي در انجام آنها نيست، ولي انجامش در تأمين سعادت انسان مفيد است; مانند: انفاقات مستحبّه و دستگيري از مستمندان.
4 - مكروهات: اعمالي كه ترك انجام آنها اولويّت دارد، اگر چه الزامي نيست.
5 - مباحات: به اعمالي گفته ميشود كه اسلام در مورد آنها امر و نهي، يا تشويق و ترغيبي ندارد.اين پنج قسم، كه كليّه اعمال فردي و اجتماعي و ريز و درشت رفتار انسان را در بر ميگيرند، در ارتباط با سعادت و مصالح دنيوي و اخروي انسان معنا پيدا ميكنند. به عبارت ديگر، آن دسته از اعمال و رفتار كه براي تأمين سعادت از انجام آنها ناگزيريم، واجبات و آن دسته كه براي گريز از شقاوت و سياه بختي از ترك آنها ناچاريم، محرّمات نام دارند. انجام مستحبّات و ترك مكروهات نيز در حصول سعادت مفيدند و هم از اين رو اهميّت مييابند، و مباحات اموري بيتفاوت نسبت به سعادت و شقاوت اند كه انجام آنها به خودي خود نه انسان را به كمال نزديك ميكند و نه از آن دور سازد.اينك و با توجّه به تقسيم فوق، بايد گفت: كليّه اموري كه اصل و يا كيفيّت انجام آنها مورد الزام دين نيست، در دايره برنامه ريزي و تحقيق و مطالعه انسان قرار ميگيرد. تصميم گيري درباره اصل و چگونگي انجام آنها به عقل و نيروي فكر و انديشه انسانها وانهاده شده است، تا با كاوشهاي خود و بهره گيري از دستاوردهاي علمي و تحقيقي ديگران زمينه را براي هر چه بيشتر و بهتر به كمال رسيدن و تأمين مصالح خويش فراهم آورند.از اين رو، اسلام در عين اين كه براي هر عمل و رفتار و حتّي انديشه و پندار انسانها داراي يكي از احكام پنجگانه پيش گفته (واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح) است و به همين دليل كليّه اعمال انسان را در چارچوب نظام ارزشي خود در ميآورد، ولي هرگز در پي خاموش كردن فروغ عقل و جلوگيري از پويايي فكر و تواناييهاي بشري نيست، بلكه با بيانهاي گوناگون انسانها را به علم جويي، رشد فكري، توسعه و پيشرفت و بهره گيري از دانش ديگران ـ اگر چه در دور دست ها باشند (اطلب العلم و لو بالصّين) ـ تشويق ميكند.بنابراين، اسلام دنيا و اعمال فردي و اجتماعي انسان در آن را مقدّمه آخرت، و زندگي آن جهاني را برآمده و محصول عملكرد اين جهاني انسان ميداند و هرگز با تفكّر سكولاريستي غرب كه دين را از صحنه زندگي اجتماعي انسان خارج ميكند و تنها به آن نقشي در محدوده ارتباط فردي انسان با خدا ميدهد، سازگاري ندارد.
قرائت هاي مختلف از دين يعني چه؟ و با اختلاف فتاواي مراجع در بعضي از مسائل چه فرقي دارد؟
قرائت هاي مختلف از دين از تفكر پلوراليزم ديني در بُعد نظري ناشي ميشود، تفكّري كه ميكوشد تا دين را به عنوان حقيقتي كه تنها در نزد خداست و هرگز بشر و حتّي پيامبران را بدان راهي نيست تلقي كند، و چنين وانمود كند كه اديان الهي چهره هاي متفاوت آن حقيقت واحدند.گرايش مذكور چنين ميپندارد كه اختلاف اديان ناشي از اختلاف فهمها از دين است: مسلمان برداشت خاصّي از دين و وحي الهي دارد، غير از آنچه مسيحي و يهودي دارد و بالعكس; و دين به عنوان حقيقت واحد و ثابت مختص خداست و هيچ انساني و حتّي پيامبران را بدان راهي نيست و آنچه در حوزه معرفتي انسان قرار ميگيرد تنها برداشت ذهني و فهم بشري اوست. به عنوان مثال، پيامبر(صلي الله عليه وآله) ـ العياذ بالله ـ برداشتي مطابق با شرايط فيزيكي و اجتماعي و ارزشهاي زمان خود از وحي الهي و دين داشته است و هرگز دين را آنچنان كه نزد خداست درك نكرده، در مقام تبليغ هم معجوني فراهم آمده از دريافت ناخالص، پيشينه هاي فكري و حالات روحي خود را به ديگران القاء كرده است.طرفداران اين نوع تفكر ميگويند چه بسا امروزه به لحاظ پيشرفت علم، ما خود بهتر از پيامبر(صلي الله عليه وآله) از دين برداشت كنيم; در عين حال چنين اظهار ميكنند كه آنچه در دسترس بشر قرار ميگيرد هيچ