دومين اقدام دشمن پيشنهاد رنسانس است، رنسانس اسلامي، يعني جامعه ما بايد از نو متولّد شود با يك فرهنگ جديد، فرهنگي كه در آن از باورها و قواعد ديني خبري نباشد و دين منزوي گردد. هرچند اين كار در يك جامعه ديني اينجا مانند كشور ما بسيار مشكل است. اما شايد بتوان زمينه هايي پيدا كرد و از طريق آنها به هدف مورد نظر دست يافت. طبعاً نميتوان به عده اي كه نابسامانيها، بيعدالتيها و مفاسد رژيم گذشته را تجربه و دست به انقلاب زده اند اميدوار بود. همچنين از جوانان جبهه رفته و در راه اسلام و انقلاب سختي ديده نيز انتظار نميتوان داشت. پس بايد سراغ طيفي رفت كه مولود بعد از انقلاب است و هرگز شاهد مشكلات قبل از پيروزي انقلاب نبوده است و هيچگاه رنجهاي اوايل انقلاب و دوران جنگ تحميلي را تجربه نكرده است. نسلي نو كه فضايي اسلامي متولّد شده است و خواسته هايي چون رفاه، آسايش، آينده روشن، پست و مقام و چيزهايي از اين دست دارد.
راههاي نفوذ دشمن در قشر جوان
اما چگونه بايد نفوذ كرد و انديشه ها را تغيير داد و شرايط كافي براي تحوّل را به وجود آورد؟ چندين كار را انجام دادند و ميدهند:1. سكوت نسبت به ارزشهاي اسلامي و انقلابي مانند جهاد، شهادت، فداكاري، زهد و پارسايي و دم زدن از مفاهيمي نو مانند دموكراسي، توسعه، آزادي و ... كه از سويي براي همه خصوصاً قشر جوان جذاب باشد و از سوي ديگر مقدمه و تمهيدي براي از بين بردن و محو ارزشهاي اسلامي قرار گيرد.2. معرّفي روحانيت به عنوان عامل مشكلات اقتصادي مردم، گراني و تورّم، كمبود وسائل رفاهي، وقوع جنگ و پيآمدهاي آن و وانمودكردن اينكه مسؤول همه اين نابسامانيها مسؤولين نظام هستند و مسؤول نظام هم