3 - اگر ولي فقيه معصوم نيست، اطاعت بيچون و چرا از وي چه توجيهي دارد؟ - پرسش ها و پاسخ ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش ها و پاسخ ها - نسخه متنی

محمدتقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدون تبيين اين مقدمات وارد بحث «ولايت فقيه» ميشوند. در نتيجه اين نظريه يا همچنان نامعلوم باقي ميماند و يا به صورت نادرستي تصوير ميشود.

3 - اگر ولي فقيه معصوم نيست، اطاعت بيچون و چرا از وي چه توجيهي دارد؟

روشن است در ميان معتقدان به ولايت فقيه هيچ كس معتقد به عصمت ولي فقيه نبوده و حتي چنين ادعايي نكرده است، زيرا ما معتقديم فقط پيامبران، حضرت زهرا و امامان صلوات الله عليهم اجمعين معصومند.

اكنون سؤال اين است: با توجه به عدم عصمت ولي فقيه و احتمال خطا و اشتباه در او، آيا اين احتمال مانع اطاعت از وي ميگردد؟ به نظر ميآيد چنين ملازمه اي وجود ندارد يعني چنان نيست كه اگر كسي معصوم نبود، اطاعت او لازم نباشد.

اگر به سيره عملي شيعيان توجه كنيم، مييابيم آنها بي چون و چرا از مراجع، تقليد ميكرده اند و به فتواي آنان عمل مينموده اند، در حالي كه هيچ كس معتقد به عصمت مراجع نبوده، بلكه با تغيير فتواي مرجع مي فهميدند نه تنها او عصمت ندارد، كه قطعاً اشتباه هم كرده است، زيرا يا فتواي پيشين او خطا بوده و يا فتواي جديدش. همچنين از اختلاف فتاواي مراجع معلوم ميشود بعضي از آنان دچار خطاي در فتوا شده اند، ولي با اين حال هيچ كس اندك ترديدي در وجوب تقليد از مراجع ندارد.

حال به سؤال مورد نظر خود بپردازيم. آيا احتمال خطا در ولي فقيه، موجب عدم اطاعت از او ميشود؟

ضرورت اطاعت از حاكم يكي از دو ركن حكومت

شكي نيست كه هر جامعه اي نيازمند حكومت است و قوام حكومت به دو امر است. يكي حق حاكميت، يعني كساني حق داشته باشند دستور بدهند و فرمان صادر كنند; و ديگري ضرورت اطاعت و فرمانبرداري. اگر يكي از اين دو تحقق نيابد، حكومتي به وجود نميآيد. حال اگر احتمال خطا، مجوّز سرپيچي از دستور حاكم باشد، چون اين احتمال هيچ گاه منتفي نيست، اطاعت از حاكم هيچ گاه تحقق نخواهد يافت و يك ركن حكومت محقق نخواهد شد، پس حكومت از بين خواهد رفت.

اگر به روش خردمندان در زندگي توجه كنيم، مييابيم آنان در مواردي اطاعت را ضروري ميدانند، گرچه دستور دهنده را معصوم نميدانند. فرض كنيد فرماندهي در جنگ به سربازان خود دستوري بدهد; اگر سربازان بخواهند به استناد اينكه احتمال دارد فرمانده خطا كند، از دستورش سرپيچي نمايند، آيا كار جنگ سامان خواهد گرفت؟ آيا اقدام و حركتي صورت ميگيرد؟ آيا شكست اين گروه حتمي نيست؟ پس تبعيت نكردن چنان زياني دارد كه با ضرر ناشي از پيروي از دستور اشتباه قابل مقايسه نيست. به عبارت ديگر اطاعت از فرمانده چنان منافعي دارد كه با ضرر اندك ناشي از پيروي يك مورد دستور اشتباه قابل مقايسه نيست.

همچنين زماني كه به پزشك متخصص مراجعه ميكنيد، آيا احتمال خطا در تشخيص او ميدهيد؟ با وجود چنين احتمالي از مراجعه به پزشك چشم نميپوشيد.

اطاعت نكردن از حاكم موجب هرج و مرج و اختلال نظام جامعه ميگردد. ضرر ناشي از اين هرج و مرج بسيار بيشتر از ضرري است كه گاه در اثر اطاعت از يك دستور اشتباه به جامعه وارد ميشود.

در تمام موارد مذكور روش خردمندان اعتنا نكردن به احتمالات ضعيف به هنگام عمل است. حال اگر به خصوصيات ولي فقيه توجه كنيم و در نظر داشته باشيم كه حاكم اسلامي هميشه در هر كاري با صاحبنظران و متخصصان مشورت ميكند و بعد تصميم ميگيرد و مردم هم وظيفه دارند از خيرخواهي و مصلحت انديشي براي حاكم شرعي مضايقه نكنند، احتمال خطا تا حد بسياري كاهش مييابد و ديگر معقول نيست از دستورهاي او سرپيچي كنيم.

انگيزه طرح مسأله معصوم نبودن ولي فقيه

در پايان بايد گفت اشكال عدم عصمت درباره هر حاكم و رئيس در هر حكومتي وارد است، ولي اگر اين اشكال در مورد نظام ولايت فقيه مطرح ميگردد و در مورد نظامهاي ديگر اين اشكال مطرح نميشود، ما را به اين برداشت رهنمون ميشود كه غرض مطرح كنندگان از طرح اين گونه اشكالات شكستن قداست رهبري نظام اسلامي است، زيرا قداست رهبر در موارد بسياري سدّ راه دشمنان و بر هم زننده نقشه آنان بوده است. اگر با يك فرمان امام راحل(قدس سره) حصر آبادان شكسته شد، به علت اين بود كه به ذهن هيچيك از رزمندگان خطور نكرده بود كه مخالفت با امر ايشان جايز است يا نه.

/ 124