گذشته و حال اجتماعات بشري مالامال از نابرابري، كشمكش، خونريزي و ستم هاي فراواني است كه از سوي حكومتهاي خودخواه بر انسانها تحميل شده است و تنها در مقاطعي كوتاه شايستگاني مشفق از زمره انبياء و اولياء (عليهم السلام) توفيق اداره جامعه را يافته، و صلاح و خير را به ارمغان آورده اند.ولايت فقيه هديه سترگ الهي به انسانهاست كه «فقه» و «عدالت» را جايگزين «خودكامگي» و «پليدي»كرده و حاكميتِ اللّه را در زمين تحقّق ميبخشد. در پرتو آن نابرابري و فساد جاي خود را به عدالت و سَداد مي دهد و دغدغه هاي گوناگون آدمي به آرامشي لطيف تبديل ميگردد.نوشته اي كه پيش رو داريد دفتر دوّم «نظام سياسي اسلام» است كه دربردارنده بخشي ديگر از پرسشهاي انديشه وران حوزه و دانشگاه از استاد گرانقدر حضرت آيةالله مصباح يزدي(مدظلّه) پيرامون ولايت فقيه، و پاسخهاي ايشان ميباشد كه با همكاري گروهي از پژوهندگان بمنظور بازشناساندن هر چه بيشتر اين هديه ارزشمند، جمع آوري و ارائه گرديده است.انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (قدس سره)
1 - ساده ترين و روشنترين دليل عقلي بر ولايت فقيه چيست؟
اصل تنزل تدريجي
ميتوان با توجه به يك اصل عقلائي، ولايت فقيه را تبيين كرد و آن اينست كه اگر امري براي عقلا مطلوب بود، ولي به دلايلي تحقّق آن مشكل يا ناممكن گشت، به طور كلي دست از آن برنميدارند، بلكه مرتبه نازلتر آن را انجام ميدهند و به تعبير ديگر از اهمّ دست ميكشند و به مهمّ ميپردازند. آنها در امور مهم نيز اين درجه بندي را رعايت ميكنند. اساساً درجه بندي اهميت امور به همين منظور است كه اگر به دليل شرايطي امر درجه اول ناممكن يا مشكل شد، امر درجه دوم را جايگزين و بَدَل آن قرار دهند. اين اصل عقلايي را «تنزّل تدريجي» ميناميم. كه آن را اسلام نيز پذيرفته است. در فقه موارد فراواني داريم كه در آنها اين اصل اجرا شده است. براي توضيح اين مطلب به دو مثال اكتفا ميكنيم.1 - فرض كنيد كسي قصد خواندن نماز را دارد. ايده آل آن است كه نماز به حالت ايستاده خوانده شود، ولي اگر شخصي به علت بيماري قادر به خواندن نماز ايستاده نيست، آيا بايد نماز را رها كند؟ همه فقها ميگويند: هر مقدار از نماز را ميتواند، ايستاده بخواند و هرگاه نتوانست نشسته بخواند. در مرتبه بعدي اگر شخصي نماز را نميتواند ايستاده بخواند، دستور فقهي اين است كه نشسته بخواند و اگر نشسته هم نميتواند، خوابيده بخواند.2 - اگر كسي چيزي را براي جهت خاصّي وقف كرد، مثلاً منافع باغي را وقف شمع حرم امام معصوم (عليه السلام) كرد، اكنون كه شمعي وجود ندارد، منافع آن باغ را چه كنند؟ آيا ميتوان گفت چون مورد مصرف اولي منتفي است، اين مال موقوفه را رها كنيم؟! يقيناً چنين نيست. بايد در نزديكترين مورد روشنايي مصرف كنيم، مثلاً منافع آن باغ را هزينه برق نمائيم، زيرا برق نزديكترين امر به شمع است. اين را «تنزل تدريجي» ميناميم كه اصطلاحاً رعايت «الاهمّ فالاهمّ» نيز ناميده ميشود.
فقيه عادل، نزديكترين فرد به امام معصوم
بر اساس نظام عقيدتي اسلام، حاكميت از آن خداست. از طرفي خداي متعال در اداره امور اجتماعي انسانها دخالت مستقيم نميكند و حاكميت را به انبيا و امامان معصوم واگذار كرده است. در موقعيتي كه معصومِ منصوب از سوي خدا، بر كارهاي اجتماع حاكميت ندارد، چه بايد كرد؟ آيا ميتوان گفت در چنين موقعيتي حكومت را رها كنيم؟! چنين سخني مقبول نيست، زيرا در جاي خودش ثابت شده است كه اصل حكومت در هر جامعه اي ضرورت دارد. در اينجاست كه ولايت فقيه را با استناد به اصل «تنزل تدريجي» ضروري ميدانيم. فقيه جامع شرايط، بديل امام معصوم(عليه السلام) است و در رتبه بعد از او قرار دارد. البته فاصله ميان معصوم و فقيه عادل بسيار است ولي نزديكترين و شبيه ترينِ افراد به اوست در امر حكومت ظاهري بر مردم.حاصل آنكه خداي متعال در مرتبه اول حاكميت است، پس از او رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) و سپس امامان معصوم(عليهم السلام) حاكم شرعياند. آيا پس از اين، مرتبه چهارمي در حاكميتْ وجود دارد؟ بايد گفت: در زمان غيبت امام معصوم، طبق ديدگاه شيعيان ولي فقيه مرتبه چهارم از حاكميت را دارد، زيرا فقيه جامع الشرايط به امام معصوم نزديكتر است. چون حاكم اسلامي بايد واجد صفاتي مانند آگاهي به