هشدار جدى به مالك درباره وجدان حساس تاريخ - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هشدار جدى به مالك درباره وجدان حساس تاريخ

ثم اعلم يا مالك انى قد وجهتك الى بلاد قد جرت عليها دول قبلك من عدل و جور سپس بدان، من ترا به اداره ى سرزمينى مى فرستم كه پيش از تو دولتهايى دادگر و بيدادگر در آن سرزمين حكومت كرده اند، متوجه باش كه چهره ى هر دو گروه دادگر و بيدادگر در وجدان حساس تاريخ ضبط مى شود.

مالكا، وجدان تاريخ آن سرزمين، كه هم اكنون براى حكومت به سوى آن رهسپار مى گردى، مانند وجدان تاريخ ديگر سرزمينهاى كره ى خاكى، بسى حساس است، اين وجدان حساس كه نه در منعكس ساختن چهره ى فراعنه ى آن سرزمين گذشتى نشان داده است، و نه در نمودار ساختن قيافه ى دادگرانش مسامحه اى نموده است، چونان كتاب پرمحتوائى است كه از تراوش تفكرات نقاد زبردستى حاصل آمده، فصول آن چنان به دقت نوشته شده است كه گذشت قرون و اعصار هيچ يك از آن دو چهره ى متضاد را با يكديگر مخلوط نمى كند، و هرگز آن دو را به حالت دورنمايى درنمى آورد، مگر امكان دارد عدالت و ستم درهم بياميزند و يا چنان از درك و دريافت آدميان فاصله بگيرند كه شبحى دورنما به خود بگيرند؟!




  • قرنها بگذشت اين قرن نويست
    عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم
    قرنها بر قرنها رفت اى همام
    شد مبدل آب اين جو چند بار
    پس بنايش نيست بر آب روان
    بلكه بر اقطار اوج آسمان



  • ماه آن ماه است و آب آن آب نيست
    گرچه مستبدل شد اين قرن و امم
    وين معانى برقرار و بر دوام
    عكس ماه و عكس اختر برقرار
    بلكه بر اقطار اوج آسمان
    بلكه بر اقطار اوج آسمان



مالكا، بيدادگران چنين مى پندارند كه شخصيت و گفتار و كردار و انديشه هايشان در برهه اى محدود از زمان كه همان مقدار زندگى آنان در محيطشان مى باشد، گسيخته از ديروز و فردا چون تندر رعد و نمود صاعقه به وجود مى آيند و از بين مى روند و ديگر هيچ كسى و هيچ تاريخى اطلاع سرگذشت آنان نخواهد داد! اين بيخبران نمى دانند كه پس از آنكه آخرين نفس خود را برآوردند و ديده از اين زندگانى ننگ آلود بربستند، و تاريخها و قلمها از سيطره و قدرت آنان رها گشت، اگر چه اندك زمانى هواخواهانشان با قيافه ى دروغين كه براى آن بيدادگران
مى سازند مى توانند مردم را فريب بدهند، ولى چندى نخواهد گذشت كه وجدان حساس تاريخ چهره ى واقعى آنان را از پشت پرده ى آن قيافه هاى دروغين بيرون خواهد آورد، و نتايج گفتار و كردار و انديشه هايشان را براى اتخاذ و تنظيم قوانين مربوط به انسان شناسى و تبيين اصول و مبانى تاريخ، به صورت قوانين درخواهد آورد.

اما دادگران جوامع بشرى، آنان شرافت و فضيلتى بالاتر از آن دارند كه عدالت بورزند فقط براى آنكه تاريخ نام و نشان آنان را در كتاب بزرگ خود ثبت نمايد، زيرا دادگرى آنان چونان عطرافشانى گل است كه بيدريغ مى شكفند و عطر مى افشانند:




  • گل خندان كه نخندد چه كند
    ماه تابان به جز از خوبى و ناز
    آفتاب ار ندهد تابش و نور
    پس بدين نادره گنبد چه كند



  • علم از مشك نبندد چه كند
    چه نمايد چه پسندد چه كند
    پس بدين نادره گنبد چه كند
    پس بدين نادره گنبد چه كند



/ 339