تعريف اجمالى سياست
حال بايد ديد چه شده است كه اين كلمه با معناى مقدسى كه دارد، براى مردم عموما و آگاهان خصوصا، آن همه منفور و وحشت انگيز شده است؟ مطلبى را كه در پاسخ اين سئوال مى توان گفت اينست: كه هر كلمه و پديده اى در صورت سوءاستفاده از آن، زشت و منفور و مورد كراهت و وحشتناك مى گردد، گوئى آن كلمه كه جز قالبى براى معنى نيست، خود يك پديده ى زشتى است، مانند وقيح، بى شرم، زورگو، فاسدالاخلاق، جلاد، خون آشام و درنده، بسيار زشت و خوفناكند، با اينكه آنها نقشه هائى از حروف مكتوب بر روى صفحه ى كاغذ و الفاظى هستند كه انسانها آنها را تلفظ مى نمايند و ذاتا از منطقه ى زشت و زيبائى ها به معناى معمولى آن بيرونند، اين كلمه ى سياست هم از آن كلمات است كه به جهت شيوع استعمال آن در فرصت طلبيها، نيرنگ بازيها، دروغها، زورگوئيها، بازى با جان و مال و نواميس مردم، استخدام هرگونه وسائل در راه وصول به هرگونه هدفى كه براى قدرتمندان خودكامه مطلوب تلقى شده است، نقض پيمانها و زير پا گذاشتن هرگونه اصول و مسائل مذهبى و اخلاقى و در يك عبارت مختصر: جهان و انسان را وسيله و خود را هدف تلقى كردن، خبيث ترين و وحشتناك ترين مفهوم را به ذهن شنونده و مطالعه كننده متبادر مى سازد، چنانكه با شنيدن كلمه ى سياستمدار، چهره ى يك حقه باز و شياد و نابكار و كسى كه براى ربودن يك دستمال، آتش به قيصريه مى زند در ذهن انسان خطور مى نمايد. [ كلمه ى سياست هم مانند كلمه ى آزادى، علم، عدالت اجتماعى، عشق، محبت، تكليف و غيرذلك از حقائق سازنده ى انسانى و اصيل ترين عناصر كمال، قربانى هوسبازيهاى بشرى گشته و آن قداست و عظمتى را كه در مفاهيم آنها وجود دارد، به نابودى كشانده است به طورى كه مدتها است وقتى كه كلمه ى آزادى مطرح مى شود، بى بند و بارى كه ضد همه اصول و قواعد ارزشى انسانى است كه فقط براى قدرتمندان خودكامه آفريده شده است، به نظر مى آيد، با شنيدن كلمه ى علم، موشكهاى نابودكننده، بمبهاى شيميائى، انواع دقيق شكنجه هاى ضد بشرى و امثال اينگونه وسائل ضدحيات تبادر به ذهن مى نمايد، كلمه ى عدالت موقعى كه به ميان مى آيد معنائى جز اين كه "همه چيز و همه كس براى قدرتمندان" با خود نمى آورد، عشق همان درشكه هاى كرايه اى را به ياد مى آورد كه انسان از اين سر خيابان تا آن سر خيابان به آن سوار مى شد و يك تومان مى پرداخت و مى آمد پايين و به دنبال كار خود مى رفت!! بحث و تكليف هم به عنوان مواد قابل مبادله در ميدان سوداگريها پديد مى آيند و دست به دست مى گردند!! ولى اى انسانها، يقين داشته باشيد كه اين همه نابكاريهاى خودكامگان نمى تواند حقيقت سياست و آزادى و علم و عدالت اجتماعى و عشق و محبت و تكليف را همانگونه كه خودشان مسخ شده اند مسخ نمايند. ]آيا به راستى چنين است و چنين بايد؟! يعنى آيا واقعا نوع بشر چنان حقير و بدبخت و ناتوان است كه نمى تواند زندگى خود را با واقعيات تطبيق بدهد و براى اجراى مقاصد خود فرصت جوئى ننمايد تا با واقعيات، با كمال خلوص و صفا ارتباط برقرار كند و از نيرنگ بازيها و دروغها اجتناب ورزد، زور نگويد، بلكه حق بگويد و حق بشنود، احترام جان و مال و نواميس
و كرامت انسانى مردم را به جاى بياورد؟! آن مكتب و متفكرى كه به اين سئوال پاسخ مثبت بدهد و بگويد: آرى بشر محقرتر و بدبخت تر و ناتوان تر از آن است كه مبانى حيات خود را بر واقعيات استوار بسازد، چنين مكتب و تفكرى كلمه ى سياست را مترادف با كلمه ى جنايت و خيانت و رذالت و خباثت و كلمه ى سياستمدار را عامل و اجراكننده ى صفات مزبور معرفى مى نمايد. بجرئت مى توان گفت: هيچ اهانت و تحقيرى براى بشريت شديدتر از نسبتهاى فوق به سياست و سياستمدار به معناى حقيقى آن دو وجود ندارد.
شگفت آورتر از همه ى امور فوق، اينست كه تدريسهاى دانشگاهى و كتابهائى كه در فلسفه و علوم سياسى نوشته مى شود و به طور كلى تحقيقات عمومى درباره ى مسائل اجتماعى يا صراحتا، همان تعريف را كه براى سياست آورديم، مطرح مى كنند و يا بطور ضمنى و اشاره از تعريف مزبور دفاع مى كنند و تفسير مفهوم سياست با صفات مزبور "جنايت و نيرنگ و دروغ و فرصت جوئى و رقاصى و غيرذلك" را تقبيح و طرح مى نمايد.
با اينحال عمل عينى سياستمداران حرفه اى و معمولى برخلاف آنهاست، يعنى اگر براى پيشبرد سياست نياز به همه ى آن امور وقيح وجود داشته باشد و سياستمدار مرتكب آن امور نگردد، موصوف به ناتوانى و زبونى و نفهمى مى گردد!! اما يقين داشته باشيد كه چنانكه آدم ابوالبشر عليه السلام آدم بوده و آدم خواهد ماند، و شيطان متكبر و لجوج شيطان بوده و شيطان خواهد ماند، همچنان على بن ابيطالب عليه السلام با آن ايده هاى اعلاى انسانى خود، على بوده و على خواهد ماند و ماكياولى ها هم كه ضرر تفكراتشان بيش از ضرر شمشيرهاى چنگيزها و تيمور لنگها و آتيلاها و نرونها ميباشد، ماكياولى و... بوده و ماكياولى... خواهد ماند و چنانكه هيچ انسانى عدالت على عليه السلام را به عنوان بزرگترين عنصر رشد و كمال انسانيت مورد ترديد و انكار قرار نخواهد داد و هيچ انسانى به بازى گرفتن عدالت و ديگر اصول عالى انسانى را به وسيله ى ماكياولى صفتها تصديق نخواهد كرد و آن را براى ابد عامل وقاحت انسان نماها به حساب خواهند آورد.