معناى آزادى و اقسام آن و معناى اختيار - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معناى آزادى و اقسام آن و معناى اختيار

اى آزادى، كه لفظت خوشبخت ترين لفظها و معنايت بدبخت ترين معانى است. اى آزادى، چه زنجيرهاى گرانبارى كه به نام تو به دست و پاهاى انسانها نبسته اند. براى بررسى و تحقيق حق آزادى، نخست بايد معناى آزادى را تا آنجا كه ممكن است در نظر بياوريم، چنانكه معناى حيات و كرامت را در مقدمه ى بحث از حق حيات و حق كرامت، مطرح نموديم.

آزادى چيست؟ در توصيف و تعريف آزادى تاكنون مطالب فراوانى گفته شده است كه بعضى از آنها فقط احساس ابتدائى مفهومى از اين حقيقت را بيان مى دارد بعضى ديگر تا حدودى به حقيقت آن نزديك مى شود. به عنوان نمونه: بعضى مى گويند "آزادى يعنى من مى توانم اينكار را انتخاب كنم و مى توانم آن كار را انتخاب كنم"، چنانكه ملاحظه مى شود اين يك احساس بسيار سطحى است كه نمى تواند تفسيركننده ى حقيقت آزادى با درجات بسيار مختلفى كه دارد، بوده باشد.

براى تعريف يا توصيف آزادى، بررسى سه موضوع ديگر كه عبارتند از رهائى و آزادى و اختيار بسيار ضرورى به نظر مى رسد، اينجانب اين بررسى را در مباحثى از تاليفات خود انجام داده ام، و بدانجهت كه توجه به سه موضوع مزبور در اين مبحث، از اهميت شديدى برخوردار است، لذا به آن تاليفات ارجاع ننموده و هم اكنون به طور خلاصه مطرح مى نمايم:

1- رهائى- عبارت از برداشتن قيد يا زنجير يا هر عاملى كه موجب بسته شدن مسير جريان اراده در يك يا چند موضوع مى باشد. به عنوان مثال: شخصى را فرض كنيد كه به ماندن در يك محل يا شهر محكوم شده و نبايد از حوزه ى قضائى آن، بيرون برود. هنگاميكه ممنوعيت مزبور برداشته شود، اين شخص رها مى شود، با اينحال ممكن است مجبوريت و ممنوعيتهاى ديگرى، آزادى را از وى سلب كرده باشد. خلاصه، رهائى باز شدن قيد از مسير جريان اراده به طور نسبى است و لذا هيچ حالت رهائى توضيح دهنده موقعيت بعد از برداشته شدن از قيد نيست.

2- آزادى- براى شناخت آزادى دو درجه ى مهم آن را مطرح مى نمائيم:

درجه ى يكم- آزادى طبيعى محض، عبارتست از توانائى انتخاب يك هدف از ميان اشيائى كه ممكن است به عنوان هدف منظور شوند و يا انتخاب يك وسيله از ميان اشيائى كه ممكن است وسيله تلقى شوند. با توجه به معنائى كه براى درجه ى يكم از آزادى گفتيم، معلوم
مى شود كه اين درجه از آزادى فوق حالت رهائى است كه عبارت است از برداشته شدن قيد و مانع از جريان اراده.

درجه ى دوم- آزادى تصعيد شده- عبارتست از نظاره و سلطه ى شخصيت بر دو قطب مثبت و منفى كار. با نظر به اين تعريف، هر اندازه نظاره و سلطه ى مزبور بيشتر باشد، آزادى انسان در آن كار بيشتر خواهد بود، و بالعكس هر اندازه از نظاره يا سلطه ى شخصيت درباره ى كار كاسته شود به همان اندازه از آزادى در آن كار كاسته مى شود. بديهى است كه انسان در حال آزادى با نظاره و سلطه ى مزبور است كه از ميان واقعيات بى شمار هدفها و وسيله ها را انتخاب مى كند و اراده ى خود را در تحقق بخشيدن به هدف با وسيله ى انتخاب شده به جريان مى اندازد، و هر اندازه كه دو امر مزبور "نظاره و سلطه ى شخصيت" در طول كار يا ترك كار ادامه پيدا كند، به همان اندازه آزادى ادامه خواهد داشت. ملاحظه مى شود كه اين درجه از آزادى با حالت رهائى خيلى متفاوتست، زيرا انسان در اين درجه از آزادى از شخصيت خود در اجراى توانائى بر دو قطب مثبت و منفى كار يا ترك كارى بهره بردارى مى نمايد.

/ 339