مديريت و حاكميت درونى انسان
بر سه نوع عمده تقسيم مى گردد:1- مديريت جبرى طبيعى محض كه در همه ى جانداران موجود است، با اين تفاوت كه چنانكه اشاره كرديم، مديريت درونى انسان به جهت كثرت و تنوع استعدادها و نيروهائى كه دارد گسترده تر و عميق تر و ظريف تر و پيچيده تر از ديگر جانداران مى باشد. به عنوان مثال، آدمى در مديريت جبرى طبيعى خود مى تواند قدم به مافوق كهكشانها بگذارد، و يك جاندار ضعيف مانند مورچه فقط آشيانه ى خود و چند متر دورتر از آن را مى شناسد و فاصله بيش از چند متر را نمى تواند طى كند، با اينحال قدم گذاشتن به مافوق كهكشانها در صورتيكه فقط به انگيزگى اشباع خودطبيعى در گسترش بر پهنه ى طبيعت باشد، هيچ تفاوتى با حركت مورچه در دو مترى لانه ى محقرش ندارد، زيرا هر دو حركت ناشى از جبر طبيعى محض است.
2- مديريت جبرى مخلوط با مقدارى از اصول فوق جبر طبيعى به نام اصول آرمانى، اخلاقى، انسانى، مسلم است كه اين مديريت باعظمت تر و نزديكتر به منطقه ى ارزشهاى عالى انسانى از مديريت جبرى طبيعى محض است، ولى پاسخگوى همه ى ابعاد و استعدادهاى فطرى انسانى نيست.
3- مديريت انسانى- الهى، اين مديريت عالى ترين و باارزش ترين مديريتى است كه انسانها مى توانند در موجوديت طبيعى و روانى خود داشته باشند، انگيزه و هدف اصلى انسان در اين مديريت، تحقق بخشيدن به همه ى استعدادهاى فطرى و ذاتى خويش است كه با قطع نظر از وابستگى آنها به كمال برين، به فعليت و بارورى نهائى نمى رسند. انسان تنها با اين مديريت است كه به حد نصاب شناخت و حركت نائل مى گردد. او با اين مديريت است كه با
جهان هستى مانند يك آشيانه ى پرونده ى استعدادها آشنا مى شود. يكى از اساسى ترين كارها كه اين مديريت انجام مى دهد درك و پذيرش احترام ذات و محبت بر انسانها است كه آن دو را از احساسات ابتدائى و خام بالاتر برده و به درجه ى عالى معقول مى رساند. و بالجمله اين مديريت است كه آدمى را در مسير كمال كه نمونه اى از صفات كمال برين يعنى خداوند يكتا است، قرار مى دهد.