بحثى مشروح در ارتباط ماده و معنى در تفسير اطاعت خداوندى - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بحثى مشروح در ارتباط ماده و معنى در تفسير اطاعت خداوندى

متاسفانه زمانى نسبتا طولانى است كه در جوامع مشرق زمين، حتى جوامع مسلمين، به جهت عده اى از حوادث شكننده، مانند حملات مغول و خودكامگى طواغيت روزگاران نوعى تضاد آشتى ناپذير مابين ماده و معنى به وجود آمده است، اين تضاد ناشى از احساس كاذب شكستى است كه مردم اين اقاليم در زندگى طبيعى در ميدان ماده و ماديات كه دست سلطه گران بوده است نموده اند!! در حدود دو قرن است كه ادامه ى تصنعى اين احساس شكست را سلطه گران خودكامه ى جوامع نيرومند دامن مى زنند، تا آن را وسيله ى سوداگريهاى خود قرار بدهند. بنابراين مى تواند گفت: جوامع مشرق زمين و مسلمين از احساس كاذب شكست شروع نموده و در مسير احساس شكست تلقينى و خودباختگى شرم آور در حركتند! شگفتى در اينست كه مردم در اين سامان با چشم خود مى بينند كه بعضى از جوامع امروزه ى دنيا پس از تحمل شكست نابودكننده "مثلا جنگ جهانى اول و دوم" بدون اينكه از ماده و ماديات قهر كنند، برخاستند و حتى جوامعى كه آنان را شكست داده بودند، از نظر ترقيات و پيشرفتهاى مادى پشت سر گذاشتند و همچنان پيشاپيش آنان در حال تاختن هستند. ما ضرورى ديديم كه براى اثبات اينكه پرداختن به ماده و ماديات براى تنظيم حيات و در امان نگاه داشتن آن از دستبرد اقوياى ستمگر، خود يكى از عالى ترين ابعاد معنى است، بلكه ركن نخستين ادامه ى معنى و برخوردار شدن از آن است، بحثى تا حدودى مشروح در اينجا داشته باشيم. اين دو موضوع "ماده و معنى" براى خود انواع و اقسامى دارند كه علوم و معارف و حكمتها، شناخت كيفيت و كميت برقرار كردن ارتباطات با آنها را به عهده گرفته اند.

ما در اين مبحث براى اثبات معنى همين مقدار مى گوئيم: كه اگر ما معنى را منكر شويم نخست بايد همه ى علوم را كه مبتنى بر قوانين كلى مى باشند، جز توهمات بى پايه چيزى تلقى نكنيم، زيرا آنچه كه در جهان عينى مى گذرد، محسوساتى است محدود و مشخص در حال حركت كه ثابتهائى نامحسوس آنها را مانند حلقه هاى زنجيرى به هم وصل مى نمايد و به جريان مى اندازد و انسان به وسيله ى درك و معرفت، با جريانات مكرر آن محسوسات ارتباط برقرار مى كند، و قضاياى كلى را به عنوان قوانين از آنها انتزاع مى نمايد، و علوم را به وسيله آن قوانين به راه مى اندازد. ما اگر معنى را منكر شويم، تفسيرى قانع كننده براى جهان هستى نخواهيم داشت. پاسخ نهائى از سئوالات چهارگانه ى "ارتباط انسان با خويشتن؟ ارتباط انسان با خدا؟ ارتباط انسان با جهان هستى؟ ارتباط انسان با همنوع؟" بدون توسل به عالم معنى كه فوق ماده است امكان پذير نخواهد بود. بدون پذيرش معنى، هيچ ارزشى مخصوصا ارزشهاى والا مانند


احساس برين تكليف، قابل اثبات نمى باشد.

و اما ماده، به جهت وضوح رسمى آن در برابر حواس بشرى، نيازى به اثبات ندارد. اكنون مى پردازيم به اثبات اين مسئله كه ماده شناسى و استفاده از ماده غير از ماده پرستى و ماده خواهى و مادى گرى است:

ماده پرستى، ماده گرائى، ماده خواهى، غير از ماده شناسى و برخوردارى معقول از ماده است [ سه اصطلاح فوق براى توضيح انواع ارتباط با ماده و اعتبارى مى باشند، لذا مى توان در انتظار اصطلاحات مناسبترى بود. ]

/ 339