شرايط كاتب - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرايط كاتب

شرائط كاتب بمعناى عمومى آن را از ديدگاه اميرالمومنين عليه السلام در اين فرمان مبارك در همين مباحث مطرح مى كنيم:

شرط يكم: در شايستگى براى فهم امور و قرار دادن آنها در موقعيتهاى لازم، بايد برتر از ديگران باشد و نبايد با وجود يك انسان شايسته تر، كسانى را بر منصب كاتبى نصب كرد كه فهم و آگاهى و تخصص و تقواى او را نداشته باشد. البته اين شرط براى همه ى گردانندگان جامعه ضرورى است، ولى بدان جهت كه وظائف كاتبان حساس تر و بااهميت تر از ديگران است، ضرورت اين شرط در آنان روشنتر و بالاتر است.

شرط دوم: نامه هاى محرمانه و ديگر اسنادى را كه چاره جوئيها و اسرار حكومت در آنها نوشته شده است، بايد به آن صنف كاتبان اختصاص داده شود كه جامعترين همه ى كاتبان به اخلاق فاضله باشد و از كسانى نباشد كه كرامت، و حيثيت او در نزد زمامدار موجب فساد و مستى و خودباختگى كاتب گردد كه در نتيجه با اظهار مخالفت با زمامدار در حضور بزرگان و اولياى امور جرئت و تمرد نمايد. از اين دو شرط معلوم مى شود كه شغل و مقام كاتب بجهت اختياراتى كه به او داده شده است واقعا حساس و بااهميت است. مى توان گفت: با نظر به جميع شرائطى كه اميرالمومنين عليه السلام براى كاتب مقرر فرموده است و مخصوصا اين دو شرط و همچنين با نظر به تفسير و توضيحى كه ابوالعباس قلقشندى از صاحبنظران درباره ى كاتب نقل نموده است مى توان گفت: اين مقام مختص كسانى است كه از نظر علم و معرفت و كياست و تكاپوى فكرى و عدالت و تقوى حتى ورع و خويشتن دارى، در عاليترين مرتبه ى ممكن قرار گرفته باشد. به عبارت ديگر حساسيت و اهميت مقام كاتب در حيات فردى و
اجتماعى مردم جامعه در حديست كه مى توان گفت: عدالت لازم براى آن مقام بايد بالاتر از عدالت به معناى رسمى آن كه براى شهادت و اقتداء ضرورى است، بوده باشد، و بعيد نيست كه حالت روحى كاتب خاص كه اسرار و چاره جوئيهاى زمامدار در اختيار او است، بايد مطابق آن حالت باشد كه براى ولى فقيه ضرورت دارد، و اما من الفقهاء من كان صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه و مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه. و اما از فقهاء كسى كه خويشتن دار باشد و حافظ دين خود و مخالف هوى و مطيع امر مولايش باشد، پس بر مردم است كه از او تقليد نمايند و چنانكه معلوم است اين وضع روحى بالاتر از آن عدالت است كه در روايات مخصوصا روايت صحيح از عبدالله بن ابى يعفور توصيف شده است كه عبارتست از بجاى آوردن واجبات و ترك محرمات و آراسته شدن به حيا و پاكدامنى ...

شرط سوم: دقت و مهارت در دريافت و فهم نامه هائى كه از گردانندگان امور مانند استانداران و ارتشيان و قضاه و غيرهم به زمامدار مى رسد و دقت و مهارت در تنظيم صحيح نامه هائى كه از طرف زمامدار به آنان صادر مى شود. اين مسئله ايست بسيار حساس بطوريكه ممكن است با يك اشتباه جزئى در تشخيص اصل مسئله يا فروع آن، حتى با كمترين اشتباه در بيان عبارت حتى يك كلمه ضرر يا ضررهائى وارد جامعه شود كه چه بسا قابل جبران نباشد.

شرط چهارم: كاتب هر پيمان و معاهده اى را كه براى حكومت ببندد بايد چنان محكم و متين و متكى به اصول باشد كه شكست و تزلزل راهى به آن نداشته باشد، و همچنين نبايد پيمانها و معاهده ها بطورى تسجيل شود كه رخنه اى براى نفوذ هوى و هوسهاى طرف معاهده و پيمان داشته باشد. همچنين كاتب نبايد از منحل ساختن پيمان و معاهده اى كه براى حكومت مى بندد در صورتيكه فساد آن ظاهر شد، ناتوان نباشد. اين شرط نيز در پديده ها و شئون زندگى اجتماعى جامعه از اهميت فوق العاده برخوردار است، زيرا معاهده اى كه بنام حكومت يك جامعه بسته مى شود، اگر طرف معاهده ى اشخاص يا طبقات "نهادها و سازمانهاى خود جامعه" باشد هم شخصيت متصديان حكومت كه خود كاتب فردى از آنان مى باشد در گرو آن معاهده قرار مى گيرد، و هم حيثيت و شرف خود نظام "سيستم" حكومت، و اگر طرف معاهده، جوامع خارج از جامعه مسلمين باشد، در اين صورت سه موضوع در گرو آن معاهده قرار مى گيرد:

1- شخصيت متصديان حكومت.

2- حيثيت و شرف نظام "سيستم" حكومت.

3- حيثيت جامعه ى مسلمين.

شرط پنجم: كاتب بايد در همه ى حالات، خود را بطور صحيح ارزيابى كند، و ببيند آيا شرائطى كه براى يك كاتب مقرر است، در او وجود دارد؟ آيا آن شرائط رو به كاهش نرفته است؟ آيا در مقابل مسائل جديدى كه براى حكومت و جامعه پيش آمده است، شرط از عهده
برآمدن آن مسائل را بدست آورده است؟ اميرالمومنين عليه السلام در بيان علت اين شرط مى فرمايد: فان الجاهل بقدر نفسه يكون بقدر غيره اجهل. "زيرا جاهل به قدر خويشتن، به قدر ديگران جاهل تر است" و چون همه ى سر و كار كاتب از يكطرف با زمامدار و از طرف ديگر با اصناف مردم جامعه است، بنابراين شناخت وضع عمومى مردم و حكومت و ارزشيابى صحيح آن دو، براى كاتب واجب است، و اگر كاتب و حتى خود زمامدار بر وضع و ارزش خود نادان باشد، چون بر وضع ديگران نادانتر است، لذا همواره در معرض خطا و افساد خواهد بود، از مجموع مطالب وارده در پيرامون شخصيت و مقام كاتب و شرائط پنجگانه اى كه مورد تحقيق قرار داديم مى توانيم به اين نتيجه برسيم كه: شخصيت كاتب تجلى گاه واقعى هر دو ركن اساسى جامعه ى اسلامى و عامل تاثير و تاثر متقابل آن دو ركن است: ركن يكم- حكومت و حاكم. ركن دوم- مردم جامعه ى اسلامى. يعنى شخصيت كاتب با نظر به مقامى كه دارد، هم تجلى گاه تفكر و تقوى و مديريت زمامدار و نظام سياسى جامعه است و هم تجلى گاه منعكس كننده ى خواسته ها و نيازها و بطور كلى همه ى مصالح و مفاسد مردم جامعه بوده و با اختياراتى كه دارد عامل تاثير و تاثر متقابل هر دو ركن نيز مى باشد.

/ 339