آزادى بيان و تبليغ - حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آزادى بيان و تبليغ

اين آزادى مانند دو آزادى گذشته در مغرب زمين از حداكثر ترويج و تبليغ و بيان برخوردار گشته است. شايد بتوان گفت: چشمگيرترين جمله اى كه در اين آزادى ديده شده است، همان جمله ى معروف است كه از ولتر نقل شده است. او گفته است: من با اين سخنى كه تو مى گوئى مخالفم، ولى حاضرم در راه اينكه تو اين سخن را آزاد بيان كنى، زندگى خود را از دست بدهم.

من نمى دانم ارزش جان ولتر براى خود او چه بوده است كه حتى اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پايمال شدن حقوق انسانها باشد كه حق آزادى هم يكى از آنهاست، آيا باز ولتر حاضر است كه جان خود را از دست بدهد تا آن كوه آتشفشان مواد گداخته ى خود را بر مزرعه ى روانها و مغزهاى بشر سرازير كند و آنها را تباه بسازد؟! اينست معناى آن ضرب المثل بسيار ساده كه مى گويد: او از شدت حرصش به حليم، خود را توى ديگ جوشان انداخت!! خود ولتر براى اداى همين جمله ى فريبنده كه ايده آل ترين جمله براى ساده لوحان، مخصوصا به آنان كه هنوز به سال بيستم عمرشان قدم نگذاشته اند، مى باشد، از همان آزادى در بيان، استفاده
كرده است كه اجازه مى دهد كوه آتشفشان، هر چه از مواد سوزاننده در درون دارد بيرون بريزد و ميليونها جاندار را در راه آزادافشانى خود بسوزاند و تباه كند!! آيا واقعا اينگونه متفكران با اينكه مى دانند لازمه ى سخنانشان چيست، باز اينگونه حرفها را به زبان مى آورند؟! يا اينكه فقط مى خواهند سخنى گفته باشند و تبديل به يك حكايت برجسته ى تاريخى شوند؟! افسوس!




  • ما چو خود را در سخن آغشته ايم
    از حكايت ما حكايت گشته ايم



  • از حكايت ما حكايت گشته ايم
    از حكايت ما حكايت گشته ايم



احتمال ديگرى هم وجود دارد و آن اينست كه شايد ولتر مى خواست ميدان مناسبى از فضاى محيط را براى بيانات خود باز كند. در يكى از جملات آموزنده اى كه از مشهورترين دانشمند قرن اخير در خاطر دارم، چنين آمده است: معمولا آزادى بيان و تبليغ در طول تاريخ، موقعى مورد شديدترين دفاع قرار گرفته است كه جمعى مى خواستند عقائد خود را مطرح و آن را بقبولانند.

ما در اين مبحث به بعضى از نتائج آزادى نامعقول بيان اشاره مى كنيم و سپس آن را از ديدگاه اسلام مطرح مى نمائيم.

بعضى از نتائج آزادى نامعقول بيان

1- موضوعيت پيدا كردن خود بيان، با قطع نظر از اينكه محتواى بيان چيست؟ همه ى ما مى دانيم كه در اين دنيا فراوانند اشخاصى كه فقط مى خواهند حرفى بزنند و به اصطلاح معروف تا خودشان را سبك كنند و اما اينكه سخنانشان داراى چه محتوائيست، مورد توجهشان نيست.

2- برخى اشخاص هستند كه سخنانى براى خودشان داراى اهميت زيادى است و گمان مى برند آن سخنان براى همگان داراى اهميت است، لذا از راه دلسوزى! به مردم جامعه، عشق سوزانى براى بيان آن سخنان دارند!

3- كسانى هستند كه عاشق مطرح شدن در جامعه هستند و هيچ وسيله اى براى طرح شدن در جامعه، جز سخن پراكنى ندارند، بايد حرف بزنند تا مورد توجه قرار بگيرند! البته اگر گوينده ى سخن واقعا داراى سرمايه اى مفيد بر جامعه باشد كه مى خواهد به وسيله ى بيان سخنانش، براى جامعه نفعى برساند و اين كار نيازمند شناخته شدن او باشد، اشكالى نيست و اين هدف انسانى غير از آن هدف پست است كه مى گويد: اى مردم، به من نگاه كنيد!!




  • دم بجنبانيم ز استدلال و مكر
    طالب حيرانى خلقان شديم
    گر به بستانى رسى زيبا و خوش
    بعد از آن دامان خلقان را بكش



  • تا كه حيران ماند از ما زيد و بكر
    دست طمع اندر الوهيت زديم!
    بعد از آن دامان خلقان را بكش
    بعد از آن دامان خلقان را بكش



/ 339