حاكميت خداوندى يعنى چه؟
مسلم است كه طرح حاكميت خداوندى براى عمل در يك جامعه ى امروزى "كه قرون و اعصارى زياد بدون اينكه در مغز گردانندگان جوامع چنين مفاهيمى مطرح شده باشد، و با در نظر گرفتن بروز عقايد و مكتبهائى كه حكومت مردم بر مردم را اگر چه به عنوان شعار مطلوب و آرمان به طور جدى مطرح ساخته اند" بسيار بعيد و نامانوس جلوه خواهد كرد، همان اندازه كه طرح انسان رها از زنجير خودخواهى و ماشين و از خودبيگانگى بعيد و نامانوس جلوه مى كند. بنابراين، آنچه كه منطق واقع يابى انسانى اقتضاء مى كند، اينست كه ما خود واقعيت را پيگردى نموده و هراسى از شرايط ساختگى ذهنها كه به وسيله ى پيشتازان قدرت پرست و خودمحور به وجود آمده و هرگونه واقعيتهاى ضرورى و مفيد را بعيد و نامانوس جلوه مى دهد، نداشته باشيم، لذا بايد نخست مفردات قضيه ى "حاكميت خداوندى" را از آلودگيهاى گوناگون ذهنى كه قيافه ى واقعى آن دو را پوشانيده است تصفيه و تنقيح نمائيم.1- الله:
بدون كمترين ترديد نمى توان به آن مفاهيمى كه در اذهان معمولى بشرى ساخته مى شود و يا در افكار آن دسته از كسانى كه درباره ى خدا به نوعى حساسيت دچار شده اند، ارزش شناخت درباره ى آن موجود برين قائل شويم، و به عبارت ساده تر اينان خدا را نمى شناسند و او را به جاى نمى آورند. شگفت آورتر از اين انحراف فكرى ديده نمى شود كه قانون لزوم رجوع به پائين ترين و عالى ترين مختصات يك حقيقت براى شناخت آن، در همه ى واقعيات جهان هستى مورد قبول قرار گرفته است، ولى درباره ى شناخت الله قانون مزبور مراعات نمى شود!! به عنوان مثال براى به دست آوردن شناختى صحيح درباره گل و ترتيب اثر دادن به آن شناخت، بهره بردارى از قانون مزبور را ضرورى مى بيند كه مى گويد: بايد از گل دو برگى بسيار ساده تا آن گل كه داراى برگهاى زياد و بوى عالى و رنگهاى متنوع و شكل بسيار زيبا است، همه و همه مطرح شود، و نمى توان براى تحصيل معرفت به درك ابتدائى كسى كه در دامنه ى كوهها فقط يك نوع گل ساده را ديده است، قناعت نمود، ولى درباره ى مفهوم الله به تصور ابتدائى ترين مفهوم در ذهنهاى پاييناكتفا مى نمايند:
هستش خدا مثال يكى پادشاى پير
هر جا كه را مره ادماش با خودش مرن
ديوونخونش چو حيطه مصفايه پندرى!!
بالاى آسمون تنه ور پايه پندرى!!
ديوونخونش چو حيطه مصفايه پندرى!!
ديوونخونش چو حيطه مصفايه پندرى!!