حکمت اصول سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اصول سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با نظر به مجموع اين مسائل كه مطرح كرديم، روشن مى شود كه اين شعار حكومت مردم بر مردم يك شعر بسيار زيبائى است كه براى اشباع حس آرمانگرائى مردم در زندگى اجتماعى سروده شده و مرتبا خوانده مى شود. مقصود ما از اين جمله، انتقاد و طرد اصل شعار مزبور نيست و نمى خواهيم بگوئيم: شعار مزبور غلط است، بلكه مى خواهيم بگوئيم: آنچه كه تاكنون از اين شعار نصيب بشريت گشته است، اين نبوده است كه همه ى مردم با همه ى ابعاد و استعدادها و هدفهاى عالى بشرى، موادى را به عنوان قوانين صالحه تدوين نمايند و سپس آنها را به دست انسانهائى كه كاملا از آلودگيهاى هوى و هوس و خودخواهى منزه و مبرا هستند، بسپارند تا آنان به اين شعار آرمانى تحقق ببخشند، بلكه آنچه كه اين شعار تاكنون نتيجه داده است با قطع نظر از اينكه خواسته هاى مردم جوامع قدرتمند فشار و شكنجه ى سختى بر جوامع ضعيف وارد آورده است، در خود همان جوامع قدرتمند هم چيزى جز اين نبوده است كه يك همزيستى ماشينى ناخودآگاه و غيرمتعهد به وسيله ى حكومتها به وجود آورده است. [ گمان نمى رود اين مستى تندى كه قدرت گرايان خودمحور را از خود بيخود كرده به اين زوديها دست از مغز و روان آنان بردارد و آنان بفهمند كه قانون بسيار آموزنده ى كنش و واكنش و اتحاد حيات انسانها در يك حقيقت كلى نابكاريها و خون آشاميها و انسان فروشيها را بى نتيجه بگذارد و خداوند ارحم الراحمين پيش از اجراى عدالت مطلق در ابديت، در همين دنيا، با قانون كنش و واكنش دير يا زود مقدارى از سزاى اعمال آنان را مى دهد. ] البته مى توان شرايط و عوامل سياسى و حقوقى و اقتصادى و حتى فرهنگى را به طورى تنظيم و تحميل بر جامعه نمود، كه بشر فقط با يك يا چند بعد محدود زندگى كند، مثلا انديشه هاى متنوع از او گرفته شود و فقط يك نوع انديشه براى او امكان پذير باشد. عواطف و احساساتش به كلى خاموش شود و يك يا چند نوع از آنها به حال طبيعى خود بماند. آرى همه ى اين تصرفات در انسانها امكان پذير است، ولى پس از آن تصرفات، ديگر انسانى وجود ندارد، بلكه موجودى "آنچنانكه گردانندگان مى خواهند" وجود خواهد داشت، شما وقتى كه عبارات جون واتسون را مى بينيد، تصديق مى كنيد كه بر عالم بشريت چه مى گذرد، و چگونه انسانهائى ساخته مى شوند و در كارگاهى كه تبلورگاه خواسته هاى گردانندگان است زندگى مى كنند، عبارات واتسون بدينقرار است:
تعداد يك دوجين نوزاد سالم را در اختيارم بگذاريد و دنيا و محيط مخصوص من را براى پرورش آنان فراهم آوريد و من تضمين خواهم كرد هر يك از آنان را به طور اتفاقى انتخاب كنم و چنان آموزش دهم كه بدون توجه به استعدادها، علائق، تمايلات و توانائيهايش و صرفنظر از شغل و نژاد و اجدادش، او را صاحب هر نوع تخصصى كه من انتخاب كنم بنمايم، پزشك، حقوقدان، نقاش... و بلى حتى گدا و دزد.

"رفتار سازمانى- روابط انسانى تاليف آقاى دكتر هوشنگ كوكلان ص- 54" نظير اين مطالب با اصرار به سلب آزادى از انسان، از ب. ف. اسكينر نقل شده است. مطلبى را كه واتسون بيان كرده است، بيش از توضيحى درباره ى اينكه مى توان با عوامل جبرى تعليم و تربيت و سياست و حقوق و اقتصاد چنان محدود كرد كه فقط استعداد خواسته شده ى انسان به وسيله ى عوامل جبرى به فعليت برسد ولو گدائى، دزدى، جنايت، خيانت و غيرذلك!! مى توان به نظريه ى كاملا علمى!! آقاى واتسون اضافه كرد كه ما حتى مى توانيم با دستكارى در مغز آدمى يك راس ميمون و حتى جانورى پست تر از آن را به وجود بياوريم، ولى آن ميمون و آن جانور پست نه تنها سقراط و ماكس پلانك نيست، بلكه خود آقاى واتسون هم نيست، اينگونه اشخاص بودند كه انسان را تا حد گوريل باهوش تنزل دادند، يعنى آنان براى اينكه انسان را تا حد انسان جاندار باهوش براى توليد بهتر پائين بياورند، علمها، فلسفه ها فرمودند! و تاريخ را به سرحد تكامل رساندند!!! گوئى اينان با اين موهومات مقصدى جز اين نداشتند كه انسان را دست بسته تسليم قدرت پرستان خودكامه نمايند، و اين مقصد حتى با روش خالصا علمى كه ذيلا مى آوريم، تضاد صريح دارد، محققان دانشگاه هاروارد با انجام اين آزمايشات طولانى و مطالعه و بررسى مراحل 21 گانه ى آن نتوانستند هيچگونه رابطه منطقى و رياضى بين داده ها و ستاده هاى اين فرايندها بيابند و بر اساس آنها نشان دهند كه افزايش يا كاهش ميزان بهره ورى صرفا به تغيير شرايط و عوامل فيزيكى بستگى دارد، و لذا تغييرات حاصله در سطح توليد را منتسب به عواملى نمودند كه از درون افراد آدمى ريشه مى گيرند و بر نتائج تحقيقاتى پيشين خود با تاكيد تكيه كردند. جالب توجه اينكه محققان آنها در سايه ى گفتگوهائى كه با كارگران در زمينه ى نوع توليد به عمل آوردند و با دقتها و كند و كاوهائى كه در توضيحات آنها نمودند، توانستند به يك سرى آگاهيهاى كلى در زمينه ى عوامل درونى موثر در تغيير دست يابند، چرا كه آنها در خلال اين گفتگوها و بررسيها متوجه گرديدند كه از نظر خود كارگران افزايش يا كاهش توليد نه بستگى به تغييرات عوامل فيزيكى داشته است، بلكه در گرو كم و زياد شدن آزادى عمل، مورد توجه قرار گرفتن، احساس غرور و اهميت و شخصيت، افزايش يا كاهش كنترلهاى اعمالى، بهبود روابط با سرپرستان، سادگى برقرارى روابط
دلخواه گروهى و اجتماعى با همكاران بوده است. مبانى مناسبات انسانى در مديريت اسلامى تاليف آقاى سيدمحمود سياهپوش حسينى، ص 11.

با تحليلى كه ما در مبحث حاكميت خداوندى مى آوريم حكومت مردم بر مردم از شعار زيبا تحول يافته و مبدل به يك واقعيت عينى مى گردد.

/ 339