فقيرى زمين را پر طلا مى كند
از " حسن بصرى " رحمه الله عليه روايت شده كه گفت: " مرد فقير سياهى در آبادان مى زيست، كه در خرابات به سر مى برد. چيزى بدست من رسيد، او را خواستم. وقتى كه چشمش به من خورد، لبخندى زد و با دستش به زمين اشاره كرد و تمام زمين طلا شد و برق زد. سپس گفت: آنچه آوردى بده. من دادم، لكن سخت ترسيدم و فرار كردم. " الروض الفائق " 126"نويسنده گويد:" بخوان و تعجب كن، بخند يا گريه كن.
غطفانى در حالى كه مرده است لبخند مى زند
از " حارث غنوى " روايت شده كه گفت: " ربعى بن حراش غطفانى متوفى 101/ 4 سوگند خورده بود كه تا زمانى كه نداند كه اهل بهشت است يا جهنم خواهد بود، نخندد. غسل دهنده او به من گفت كه او پيوسته بر روى تخت مى خنديد و ما همچنان او را غسل داديم تا اينكه فارغ شديم ". " صفه الصوه " 19:3، " طبقات " الشعرانى 37:1، " تاريخ " ابن عساكر298:5عمر بن عبدالعزيز در تورات
خالد ربعى " مى گويد: " در تورات نوشتته شده است كه آسمان و زمين چهلروز بر عمر بن عبدالعزيز مى گريد " روض الفائق " حريفيش ص 255.
"نويسنده گويد:" شايد اين خصوصيت تورات " ربعى " است كه اين مطلب را درباره " عمر بن عبدالعزيز " نوشته است، و گرنه تورات " موسى عليه السلام " در آن عصر هم نمى تواند حجتى باشد، و با اينهمه نسخه ها و اختلاف طبعها كه دارد، از اين نسبت دروغ خالى است.
و اما در شناخت بزرگى " عمر بن عبدالعزيز "، سخن امام " احمد بن حنبل " ترا كافى است، آنجا كه از او پرسيد: " معاويه افضل است يا عمر بن عبدالعزيز "؟
او گفته بود: " غبارى كه بر بينى اسب معاويه نشسته باشد، در پيشگاه پيغمبر صلى الله عليه و اله از عمر بن عبدالعزيز بهتر است ".
" عبدالله بن مبارك " گفته است: " خاك بينى معاويه از عمر بن عبدالعزيز افضل است ". و در عبارتى: " خاك دو سوراخ بينى معاويه كه با پيغمبر باشد، بهتر و افضل تر از عمر بن عبدالعزيز است ".
پس چه اهميتى خواهد داشت اين مردى كه خاك بينى " پسر هند " و خاك بينى اسب او از وى بهتر باشد تا در " تورات " بنويسد؟ يا آسمان و زمين چهل روز بر او بگريند، و "آسمان و زمين بر آنها گريه نمى كند و آنها نگه داشته نمى شوند."