مشورت پيامبر با معاويه به فرمان الهى - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشورت پيامبر با معاويه به فرمان الهى

23" ابن عساكر " نقل مى كند كه " ابو بكر محمد بن محمد " و او از " ابو بكر محمد بن على " و او از " ابو الحسين احمد بن عبدالله " و او از " على بن عبيد عامرى " و او از " جعفر بن محمد انطاكى " و او از " اسمعيل بن عياش " از تمام بن نجيح اسدى " از " عطا " از " ابن عمر " روايت كرده اند كه گفته است:

" من با پيغمبر صلى الله عليه و اله نشسته بودم و دو نفر از اصحاب هم حضور داشتند.

فرمود: هر گاه معاويه پيش ما بود، در برخى كارها با او مشورت مى كرديم.

و بنظر مى رسيد كه با كار ارتباط داشت. آنگاه فرمود كه بر من وحى رسيد كه در پاره اى از امور با پسر ابو سفيان مشورت كنم و خدا بهتر مى داند ".

" امينى " مى گويد: در اين اسناد، چند چيز ناشناخته و مجهول جمع است و در آن " جعفر بن محمد انطاكى " ثقه نيست. و اما " اسماعيل بن عياش حمصى " را، گر چه گروهى توثيق كرده اند، لكن " جوز جانى " درباره او گويد: " گفتار اسمعيل، چقدر به جامه نيشابور شباهت دارد كه به هزار رنگ جلوه مى كند و دست كم ده نفر از او بد گفته اند و علاوه بر اين بيش از همه، از دروغگويان نقل كرده است ".

" ابو اسحاق فزارى " مى گويد: " از اسماعيل، آنچه از معروفان روايت مى شود، ضبط نمى گردد، و او مردى است كه نمى داند از سرش چه چيزى بيرون مى آيد ". " ابن مبارك " گفته است: " من حديث او را گوارا نمى يابم " ر ابن خزيمه " گفته است: " به سخنش نمى توان استناد كرد ". " حاكم " گفته است: " با وجود آنكه جلالت قدر دارد، آنجا كه به تنهايى حديثى را نقل كند،
بخاطر آنكه حافظه بدى دارد، نمى توان پذيرفت. " على بن حجر " گويد: " ابن عياش هرگاه بسيار خيال پرداز نبود، حجت بود... ". و تا پايان اين جزء ص 82 از اين گونه مطالب هست.

از جمله كسانى كه در اين روايت ديده مى شوند، " تمام بن نجيح دمشقى " است. " احمد " مى گويد: من او را نمى شناسم. " حرب " درباره اين نظر مى گويد: " منظور اينست كه حقيقت حال او را در نمى يابم ". " ابو زرعه " مى نويسد: " ضعيف است ". " ابو حاتم " گفته است: " حديثش منكر و رونده است ". " بخارى " گفته است: " جاى تامل است ". " ابن عدى " گفته است:

" همه آنچه او روايت كرده، چيزهايى است كه راويان ثقه نمى پذيرند و او ثقه نيست ". " ابن حبان " گفته: " چيزهايى ساختگى اثقات نقل كرده كه بنظر مى رسد مورد اعتماد است. " بزاز " گفته است: " قوى نيست ". " عقيلى " گويد: " چيزهاى نامانوسى را روايت مى كند ". " آجرى " به نقل از " ابو داود " مى گويد: " احاديث نامانوس نقل مى كند ".

/ 171