عبدالقادر در يك شب چهل بار محتلم مى شود - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبدالقادر در يك شب چهل بار محتلم مى شود

" شعرانى " در " طبقات الكبرى " 110:1 نوشته: " شيخ عبد القادر گيلانى رضى اله عنه مى گفت: مدت بيست و پنج سال تمام، در بيابانهاى عراق تنها و بيكس اقامت كردم. نه كسى را شناختم و نه كسى مرا شناخت. طوايفى از مردان غيب و جن نزد من آمدند و راه خدا شناسى را به آنها تعليم مى داد و خضر در آغاز ورودم به عراق با من همراهى و رفاقت كرد در حالى كه من او را نمى شناختم، و شرط كرد كه با او مخالفت نكنم. او به من گفت: در اينجا بنشين و من سه سال در همان جا كه او گفته بود، نشستم. هر سال مى آمد و مى گفت: در همين جا باش تو بيايم. مى گويد در خرابه هاى مداين ماندم، و در اين مدت به انواع تا من نزد مجاهده با نفس مشغول بودم آب مى نوشيدم و از چيزهاى دور ريخته مى خوردم، يك سال نه مى خوردم و نه مى نوشيدم و نه مى خوابيدم. يك شب كه هوا خيلى هم سرد بود در ايوان كسرى خوابيدم، و محتلم شدم. برخاستم و رفتم در شط غسل كردم. سپس خوابيدم و محتلم شدم و رفتم در شط غسل كردم. و اين، در آن چهل بار تكرار شد كه من غسل مى كردم، سپس به بالاى ايوان صعود كردم كه مبادا خوابم ببرد ".

" امينى " مى گويد: حالات اين مرد عارف را، كه معلم گروه زيادى از
مردان غيب و جن بوده، مردانى كه راه خدا را از او آموخته اند، با بصيرت و دقت مطالعه كن و بينديش كه چنين كسى چگونه رفيق خضر بوده. و شگفتا از انسانى كه يك سال غذا نخورد و يكسال نياشامد و سال سوم هر دو را ترك كند. و قواى بدنى اش كاستى نپذيرد، چندانكه در يك شب زمستانى چهل بار محتلم شود.

و شيطان بدين اندازه در او - كه فانى در خداست - تصرف كند. و هرگاه اين تعداد احتلام در آن موقعى حاصل مى شد كه او مرغ بريان را مى خورد و آنگاه استخوانهايش را چنان كه گذشت زنده مى كرد، با از طبيعت بشرى چندان بعيد نبود.

آن شب چقدر بايد طولانى مى شد كه در عرض آن چهل بار اين مرد خوابيده و محتلم شده باشد، و پس از آن غسلهايى كه او در آن شب به تعداد خوابها انجام داده و در خلال آنها به شط و بازگشت به خوابگاه چه مايه وقت گرفته است و پس از آن باز مقدارى وقت مانده كه او به بالاى ايوان رفته كه مبادا خوابش بگيرد و چه بسا كه هر گاه بخواب خود ادامه مى داد، تعداد احتلامهايش به چهارصد يا بيشتر مى رسيد و چگونه شيطان از اين هيكل قدسى جدا نمى شده و در طول شب با او همراه بوده است. اينها جز خوابهايى كه بدست هواداران كه در فضايل او غلو مى كرده اند، ساخته شده باشد، چيز ديگرى نيست.

/ 171