تحول حالات ابوعلي در شب و روز - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحول حالات ابوعلي در شب و روز

" مناوى " در " طبقات " خود، در شرح حال " ابو على حسين صوفى " متوفى 891 مى نويسد: " او دائما تغيير شكل مى داد. مثلا شخصى بحضورش مى آمد، او را مى ديد كه به صورت حيوان درنده در آمده ديگرى مى آمد او را بصورت
سرباز مى ديد. آن ديگرى مى رسيد، او را بصورت يك كشاورز مشاهده مى كرد، يا شكل فيل مى ديد. بهمين طور.. و اين تغيير قيافه و اندام شب و روز نمى شناخت دشمنانش مى آمدند كه او را بكشند و با شمشير قطعه قطعه اش مى كردند و به بيابانهاى دور مى انداختند. صبح كه مى شد، مى ديدند كه در زاويه خودش مشغول نماز خواندن است و او در باغ بوستانى كه در بيرون باب البحر بود، چهل سال بسر برد. نه غذا خورد و نه چيزى نوشيد ". شذرات الذهب 250:7.

" امينى " مى گويد: چه كسى احمق است كه اين دروغها را تصديق كند؟

كى شنيده ايد كه انسانى بصورت حيوانات و بهائم در آيد و مانند شياطين كه به اشكال مختلف در مى آيند، حتى بصورت سگ و خوك در آيد يا كى ديده شده كه مرد زنده اى با شمشير قطعه كنند، يا بشرى چهل سال گرسنه بسر برد؟

اين حقايقى مشروط است و علماى امت در باره برخى از اوليا آورده اند که جاى رد كردن آن نيست، زيرا عالمى در باره وليى اظهار نظر كرده است.

سيوطى پيغمبر را در حال بيدار ديده است

" ابن عماد " در " شذرات الذهب " 54:8 مى نويسد كه شيخ عبد القادر شاذلى نوشته است: " جلال الدين سيوطى مى گفت: من در بيدارى پيغمبر صلى الله عليه آله را ديدم. به من گفت: اى شيخ حديث، من عرض كردم: يا رسول الله آيا من از اهل بهشتم؟ گفت آرى. گفتم آيا بدون اينكه قبلا عذاب ببينم، بهشت مى روم؟ فرمود: بلى تو چنين هستى.

شيخ عبد القادر مى گويد: از او پرسيدم چند بار پيغمبر صلى الله عليه و اله را در بيدارى ديده اى. گفت هفتاد و چند بار".

" امينى " مى گويد: اين مشكل حل شدنى نيست، مگر آنكه يك بيننده
ديگر نيز همچون " سيوطى " او را ديده باشد و آن بزرگوار صلى الله عليه و اله به او گفته باشد كه " سيوطى " هفتاد و چند بار دروغ گفته است، يا اينكه يك نفر از بهشتيان باشند كه كسى از او از اقامتگاه " سيوطى " سوال كند. و او بگويد كه من هرگز او را نديده ام. اما هر گاه اين دو حكم در باره او صادر نشود، ما ناگزير اين مساله را به عقل سليم حواله مى دهيم و ديگر به غلو كنندگان در فضايل مراجعه نمى كنيم. تازه وقتى به اين تعداد دفعات، پيغمبر را در بيدارى ديده اند لا بد در خواب هم صدها بار ديده اند.

" ابو عبد الله خفيف مى گويد: از ابو جعفر كتانى پرسيدم چند بار پيغمبر صلى الله عليه و اله را ديده اى؟ گفت: بسيار ديده ام. پرسيد آيا هزار بار ديده اى؟ گفت نه.

گفتم: نهصد بار؟ گفت: نه، گفتم: هشتصد بار؟ گفت: نه. گفتم: هفتصد بار؟

گفت در اين حدود يا نزديك به اين حد "حليه الاوليا 343:10".

و " محمد بن محمد زواوى خوابهايى كه در اين باره ديده در جزوه اى گرد آورده و در آن مدعى است كه دويست بار پيغمبر صلى الله عليه و اله را ديده و در آن عجايب و غرائبى نقل كرده است "نيل الابتهاج ص322".

شگفت آنجا است كه " زواوى " در " مناقب مالك " ص 17 از قول " مثنى بن سعد قصيرى " نقل كرده كه ا ز مالك شنيدم كه مى گفت: " هيچ شب نخوابيدم مگر آنكه رسول الله صلى الله عليه و اله را ديدم ".

/ 171