غلو فاحش داستانهاى خرافى - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غلو فاحش داستانهاى خرافى

اينك مبحث خود را از آوردن مناقب خلفا كوتاه مى كنيم و خواننده را در برابر نمو نه هاى اندكى از خرافات قرار مى دهيم، خرافاتى كه دست غلو پردازان ساخته و هوى نفس و هوسها پرداخته است و اينهمه در فضايل گروهى از روزگار صحابه تا كنون فراهم آمده است، كه از نزديك آنها را لمس كنيد.

تكلم زيد بن خارجه پس از مرگ

" بيهقى " به اسناد خود از " سعيد بن مسيب " نقل كرده است:

" زيد بن خارجه انصارى در زمان عثمان بن عفان وفات يافت. او را كه در جامه اش پيچيدند، ناگاه بانگى از سينه او برخاست و گفت: " احمد "، " احمد " در كتاب نخستين "لوح محفوظ" از او به عنوان قوى و امين ياد شده است. و عثمان بن عفان هم برروش آنهارفته و راست گفته است. بدين ترتيب احمد و سه خليفه پس از او رفتند، و اكنون دو خليفه داريم "معاويه و على!"، بعد از اينها قويها ضعيفها را مى خورند و قيامت بر پا مى شود. از سپاه شما خبر چاه ادريس مى رسد، و چه مى دانى كه چاه ادريس چيست؟ ".

و در عبارت ديگر از طريق " نعمان بن بشير " روايت شده، كه گفته است:

" سومين خليفه " تواناترين سه خليفه بوده كه در راه خدا از ملامت
ملامتگران نترسيد و مردم را سفارش مى كرد كه نيرومندان ناتوانان را بكشند.

بنده خدا امير مومنان راست گفته است، راست گفته است و اين در كتاب اول ضبط شده. سپس گفته است كه عثمان امير مو منان، كسى است كه از خطاى مردم در مى گذشت و در روزگار او دو خليفه رفته بودند و چهار تا باقى بودند. سپس مردم اختلاف كردند و يكى ديگرى را خورد و نظامى بر قرار نشد. دلاوران رفتند و مومنان باز داشت شدند، و گفت كتاب و تقدير خدا را در نظر بگيريد، اى مردم بر امير تان روى آوريد و از او سخن بشنويد و او را اظاعت كنيد. هر كس روى بر تابد،خونش تضمين نمى شود، و امر خداوندى مقدر است، الله اكبر اين بهشت و اين جهنم است، پيامبران و صديقان مى گويند: درود بر شما باد اى عبدالله بن رواحه، آيا احساس كرده اى كه خارجه و سعد در روز احد كشته شده اند؟ نه چنين نيست، اين آتش بريان كننده و سر كش است كه هر آنكسى را كه روى بر گرداند و پشت كند و جمع كند، فرا خواهد گرفت.

سرانجام صدايش خاموش شد. از آن جمعى كه آنجا بودند، در باره اين سخنان كه از او شنيدم تحقيق كردم. گفتند كه شنيديم كه او مى گفت: خاموش باشيد. ساكت باشيد. اين احمد رسول خدا است. درود بر تو اى رسول خدا و رحمت و بركات خدا بر تو باد، ابو بكر صديق امين جانشين رسول خدا، تنش ضعيف، اما در راه امر خدا قوى بود. درست است درست است و در كتاب اول همچنين است... " الخ.

و تعبير " قاضى " در " شفا " چنين است: " گفت ساكت شويد ساكت شويد. محمد رسول خدا پيامبر ايم و خاتم انبيا است و اين در كتاب اول ضبط شده است... " الخ.

/ 171