تصويرى ديگر از شهادت محمد بن ابى بكر
" معاويه " در سال 38، " عمرو بن عاص " را همراه چهار هزار سپاهى به " مصر " فرستاد و " معاويه بن حديج " و " ابو الاعور سلمى " هم با او همراهى كردند و " عمر " زندگانى خود را صرف اين كار كرد و در آنجا " محمد بن ابى بكر " از طرف " على عليه السلام " حكومت مى كرد و مركز حكومتش در محلى بنام " مسناه " بود. جنگى بين اينها در پيوست كه " كنانه بن بشر " در آن كشته شد. و " محمد بن ابى بكر " بمناسبت اينكه يارانش او را تنها گذاشتند، فرار كرد و در نزد مردى بنام " جبله بن مسروق " مخفى شد. پس از آن جاى او را شناختند و " معاويه بن حديج " و يارانش او را محاصره كردند. آنگاه " محمد بن ابى بكر " بيرون آمدو با آنها جنگيد و كشته شد، و " معاويه بن حديج " و " عمر و بن عاص " او را در پوستين خزى داخل كرده و آتش زدند. اين فاجعه در ناحيتى از مصر بنام " كوم شريك " اتفاق افتاد. نقل كرده اند كه اين جنايت در حالى صورت گرفت كه هنوز " محمد بن ابى بكر " رمقى از حيات داشت.
خبر كشتن " محمد " كه به " معاويه " و يارانش رسيد، خيلى شادمانى و خوشحالى كردند. و خبر كشته شدن " محمد " و شادمانى " معاويه " را كه به " على " عليه السلام رساندند، فرمود:
" به همان اندازه كه آنها شادى مى كنند، ما اندوهگينيم و از آغاز جنگ تا كنون، من درباره هيچ كس به اين اندازه ناله و اندوه نداشته ام. او دست پرورده من بود و من او را فرزند خود مى شمردم و انيهمه حزن و اندوه بى جهت نيست. چرا كه او مرد نيكوكار و برادر زاده من بود اين قربانى را در راه خدا مى دهيم. "
"عبدالرحمن فزارى " كه از طرف حضرت " على " عليه السلام در " شام " خبر گزار بود، به حضور حضرتش آمد و چنين گزارش داد:
" از شام كه بيرون آمدم، نمايندگانى از جانب عمرو بن عاص مژده مى آورند كه مصر را فتح كرده اند و محمد را كشته اند. حتى قتل او را بر منابر اعلام كردند.
اى امير مو منان، من تا كنون خيلى كم ناظر چنين شادمانى بودم و اين خوشحالى مردم شام را از شنيدن خبر قتل محمد كم نظير ديدم ".
" على " عليه السلام فرمود: " اما اندوه ما، چندين برابر مسرت آنها است ". و در اين باره، آنچنان اندوهگين و متاثر شد كه آثار آن بر چهره اش نمايان بود.