عصاى اسيد و عباد - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عصاى اسيد و عباد

از " انس " روايت شده: " اسيد بن حضير و عباد بن بشر در يك شب سخت تاريك، نزد پيغمبر صلى الله عليه و اله بودند. وقتى از پيشگاه او خارج شدند كه بيايند،از عصاى يكى از آنها نورى تابيد كه در روشنايى آن راه رفتند. و چون خواستند كه بر سر دو راهى از هم جدا شوند، عصاى ديگرى هم پرتو افشانى كرد ". صحيح بخارى 3: 6، ارشاد السارى 154:6، طرح التثرب 35:1، اسد الغابه 101:3 تارخ ابن كثير 152:6.
" امينى " مى نويسد: آيا باور مى كنى اين كرامت بزرگ از يكى از بزرگان صحابه، آنهم در آغاز اسلام در عهد پيغمبر اكرم صادر شود، لكن بر همه مردم مجهول و ناشناخته بماند و فقط انحصارا " انس " از آن آگاهى پيدا كند و ديگران هرگز آنرا نقل نكنند و در جامعه دينى شهرت پيدا نكند؟!

آيا باور دارى كه اين دو مردكه از مسلمانان متاخرى بودند كه در مدينه اسلام آوردند، از يك چنين پايگاه فضيلت بر خوردار باشند، اما پيغمبر صلى الله عليه و اله كرامت اينان را ولو بطور خصوصى بر زبان نياورد، و از آن پس امت پيغمبر هم از آن ولو به مقياس اندك ياد نكنند، و بزرگان دين اين كرامت را در طول حيات رسول الله صلى الله عليه و اله نديده و نشناخته باشند؟!

شايد جهت اينكه چرا " اسيد " سزاوار چنين منقبتى شده، براى تو مجهول نباشد، چرا كه اين منقبت درباره كسى ساخته شده كه در روز سقيفه پيش از همه با " ابو بكر " دست بيعت داد، و او اول كسى از انصار بود كه در آن روز بيعت كرد و اتحاد مسلمين را نابود كرد و بنا بگفته " ابن اثير ": " اين بيعت او بر ابو بكر اثر عظيم داشت ".

و گفته است: " ابو بكر صديق نسبت به او احترام خاصى قايل بود و كسى را بر او مقدم نمى داشت " و البته كه اين شخص با اين بيعتى كه كرده بود، سزاوار ترين فرد است كه از طرف هواداران ابو بكر به چنين مدال افتخارى نايل گردد.

مدالى كه سزاوار آن نيست. و نيز چنين منقبت و افتخارى را كسانى مثل ابو عبيده جراح - كه حفر كننده قبور بود - پيدا مى كنند كه عمر بن خطاب پاى او را مى بوسيد و باز بيهوده نيست كه " عايشه "، اين " اسيد " را مى ستايد و چنين مى گويد: " او از افاضل مردم بود " و نيز گفته است: " سه نفر از انصار هستند
كه بعد از رسول الله كسى در فضيلت به پاى آنها نمى رسد: سعد بن معاذ، اسيد بن حضير، عباد بن بشر " اين سخن را " ام المومنين " در حالى گفته است كه بهتر مى داند بعد از رسول الله صلى الله عليه و اله شخصيتهايى مى زيسته اند كه در " بدر " شركت كرده بودند و مادر دهر از زادن چنان افرادى عقيم است. كسانى مثل:

" ابو ايوب انصارى "، " خزيمه ذى الشهادتين "، " جابر بن عبدالله "، " قيس بن سعد " و گروهى از ياران پيغمبر. اما چه بايد كرد كه معرفى اينان بر " ام المومنين " گوارا نبود، چرا كه همگى هواداران " على " عليه السلام بودند.

از نظر او، " اسيد " تنها شايسته اين فضيلت بود، بمناسبت آنكه پيمان " مصطفى " صلى الله عليه و اله را در راه برادرش " على " عليه السلام كه پرچم هدايت امت بود، شكسته بود و به شتاب تمام در بيعت پدرش پيشدستى كرده و در تحكيم خلافت " ابو بكر " كمتر از " اسيد " قدم بر نداشته بود، و او بود كه در زير پرچم " ابو بكر " در واقعه " يمامه " كشته شد و " عايشه " در باره او ستايش بسيارى كرده است.

/ 171