خداوند علم كتاب را به معاويه مى آموزد
18" ذهبى " در " ميزان " و " ابن كثير " در تاريخ " خود 121:8 ازطريق " نصير " و او از " ابى هلال محمد بن سليم " روايت مى كند كه " جبله " از مردى و از " مسلمه بن مخلد " نقل كرده است كه پيغامبر صلى الله عليه و اله فرموده: " خدا يا بر معاويه كتاب خود را بياموز، و او را در شهر ها برقرار كن "،
" ذهبى " مى نويسد: " جبله شناخته نيست و خبرش هم منكر است "با عقل و شرع ارتباط ندارد" و " ابن حجر " در " لسان الميزان " 96:2 آورده است:
" شايد آفت اين حديث در آن مرد مجهول باشد كه " محمد بن سليم " است " و " ذهبى "در " الميزان " و " ابن حجر " در " لسان " در ترجمه او نوشته اند كه حديث دروغ مى گفته است. مراجعه شود به " ميزان " 62:3 و " لسان الميزان " 192:5.
خدا و پيامبرش معاويه را دوست دارند
19" عقيلى " از طريق " بشربن بشار سمسار " از " عبدالله بن بكار مقرى " و او از او لاد " ابو موسى اشعرى " و آنها از پدرشان و او از جدش و او از " ابو موسى " رضى الله عنا نقل مى كند كه گفته است: " پيامبر صلى الله عليه و اله به خانه ام حبيبه وارد شد، در حالى كه سر معاويه در دامن او بود و به او گفت: آيا او را دوست مى دارى؟ گفت چرا او را دوست ندارم؟ گفت خدا و پيامبرش او را دوست دارند ".بنا به روايت " عقيلى "، " ابن عبداله بن بكار " مجهول النسب است و روايتش محفوظ نيست و " ذهبى " در " ميزان " بر آن است كه صحيح نيست.
"ميزان الاعتدال 26:2 - لسان الميزان 263:3" بشر سمسار " مى گويد: " تبار و نسب " ابن بكار "نا شناخته و مجهولترين چيزى است كه در اين خصوص مى توان ذكر كرد ".
معاويه از جمله امينان وحى
20" از حديث مرفوعى از " انس " نقل شده: " خداوند، سه نفر را امين وحى قرار داده كه عبارتند از جبرئيل و محمد و معاويه"." ذهبى " در اشاره به موقعيت " ابن احمد بلخى " مى نويسد: " فردى ضعيف و سارق احاديث بوده و هرگز نمى توان او را از اهل حديث بشمار آورد " رك: ميزان الاعتدال 15:3 - لسان الميزان 34:5.