ديدار معاويه با پيامبر در بهشت
33" ابن عساكر " با اسنادى آورده است كه " ابو الحسن قرضى " روايت كرده از " ابو القاسم بن علاء "، او از "ابو بكر بن عبداله بن احمد بن عثمان بن خلف " و او از " ابو زرعه محمد بن احمد بن ابى عصمه " و او از " احمد بن على و او از " على بن محمد فقيه " و او از " محرزبن عون " و او از " شبابه " و او از " محمد بن راشد " و او از " مكحول " نقل كرده اند:" پيغمبر صلى الله عليه و اله دو چوبه تير به معاويه داد و گفت: اين دو تا تير اسلام را بگير و با اينها در بهشت با من ديدار مى كنى. و هنگامى كه معاويه وفات كرد،
آن دو را با او بخاك سپردند. و زمانى كه پيغمبر در منى سرخود را تراشيد، از موى سرش به معاويه داد، و معاويه آن را نگهداشت و وقت مردن موهارا بر دو چشم او قرار دادند و خدا داناتر است ".
" امينى " مى گويد: اين سندها، همه باطل و غير قابل اعتنا است. و با وجود اين راوى اخير مسند ندارد، چرا كه حديث " مكحول دمشقى " مرسل است و آن مرد از اصحاب نيست، و نام او را " ابن سعد " در طبقه سوم از تابعان اهل " شام " آورده اند و او قدريان ضعيف و دروغگو است.
و در اسناد روايت " محمد بن راشد دمشقى " ديده مى شود كه او گر چه اهل ورع و عبادت است، لكن حديث كار او نبوده و احاديث منكر در روايت او بسيار ديده شده كه شايسته است كنار گذاشته شود. و " دارقطنى " گفته است: " اعتبار دارد " و " ابن خراش " گفته است: " حديثش ضعيف است ".
از كسانى كه در اين احاديث ديده مى شوند، " شبا به فزارى " است كه به نفع فرقه " مرجئه " تبليغ مى كرد. " احمد " او را كنار گذاشته و حديثش را ننوشته و هر چه بدو نسبت داده مى شد، نمى پسنديد. " ابو حاتم " مى نويسد:
" حديثش را مى نويسند، لكن بدان احتجاج و استناد نمى شود ". " ابو بكر اثرم " از " احمد بن حنبل " نقل كرده كه او از مبلغان " مرجئه " بود. از او سخنى بدتر از اين مطالب نيز روايت شده، از جمله اينكه اين دعوت به " مرجئه "، حتى در عمل او هم ديده مى شد. و اين سخن زشتى است كه نشنيدم كسى از راويان متهم به آن باشد. از او پرسيده اند: " چگونه است كه از چنين كسى روايت كرده اى "؟
جواب داده است: " من اين سخنان را پيش از اينكه اطلاع از عقايد او پيدا كنم، آورده ام ". اين شخص، حتى پيش از همه اين امور، اهل بيت پاك پيغمبر را دشمن
مى داشت و در هنگام تبليغ، در حالى كه فلج بود، از دنيا رفت.
و در حلقه اسناد، افراد ناشناخته اى وجود دارند كه در فرهنگها يادى از آنها نشده است.