كرامت ابن مسافر اموى - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كرامت ابن مسافر اموى

" عمر بن محمد " مى گويد: " شيخ عدى بن مسافر شامى اموى متوفى 557 "يا 558" را هفت سال خدمت كردم و در اينمدت خارق عادات از او ديدم. از آن جمله اينكه: من بر دست او آب ريختم. او به من گفت: چه مى خواهى؟ گفتم: من مى خواهم قرآن تلاوت كنم، لكن جز سوره اخلاص و فاتحه چيزى حفظ نيستم. او با دست خود به سينه من زد و همان وقت من همه قرآن را حفظ شدم. و از حضور او كه بيرون آمدم، بطور كامل قرآن تلاوت مى كردم " شذرات الذهب " ابن عماد حنبلى 180:4.

" امينى " مى گويد: اى كاش اين اموى، روزگار " خليفه دوم " را درك كرده بود و با دست خود در سينه او مى زد و ديگر او دوازده سال در حفظ قرآن زحمت نمى كشيد، اما دريغ كه درك نكرده است.

و كاش مى دانستم پردازنده اين داستان، هر گاه صاحب داستان يك علوى مى بود، اين اندازه سماجت بخرج مى داد، يا اينكه اين عطا او منحصر به
خاندان اموى است و بس؟

و همين " ابن عماد " در " شذرات الذهب " خود از " يونينى " كه ذكرش خواهد آمد، نقل كرده كه گفته است: " يك روز عدى بن مسافر به من گفت: برو به جزيره ششم در درياى محيط،آنجا مسجدى مى بينى وارد شو، شيخى مى بينى كه در آنجا است، بدو بگو كه شيخ عدى بن مسافر سفارش كرده كه از اعتراض پرهيز كن. و كارى را بر خود مپسند كه در آن اراده نداشته اى. عرض كردم:

اى آقاى من، چگونه من مى توانم به بحر محيط بروم؟ او از ميان دوشهايم مرا راند.

ناگاه خود را در بحر محيط يافتم و در مسجدى بود داخل شدم. شيخ مهيبى را ديدم به فكر فرو رفته. سلام عرض كردم و پيام را رساندم. او گريه كرد و گفت: خدا به او جزاى خير بدهد. عرض كردم: اى آقاى من چه خبر است؟

گفت بدان كه يكى از خواص هفتگانه در نزع است و نفس وارده من از راه بلند پروازى - خواسته كه من بجاى او باشم. و اين تفكر من تمام نشده بود كه تو رسيدى، عرض كردم اى آقاى من چگونه من به كوه هكار مى توانم برسم؟ از ميان دو شانه ام زد ناگاه خود را در زاويه شيخ عدى يافتم. او به من گفت: او يكى از خاصان ده گانه است ".

" امينى " گويد: جنون هم انواع و فنون دارد و باريكترين آنها جنون هوادارى و غلو در فضايل است.

/ 171