پيغمبر به وجود ابوحنيفه افتخار مى كند - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيغمبر به وجود ابوحنيفه افتخار مى كند

از رسول الله صلى الله عليه روايت شده كه فرمود: " ديگر پيمبران به من افتخار مى كنند و من به ابو حنيفه افتخار مى كنم. او در پيشگاه خدا مرد با تقوائى است، او چونان كوهى از دانش يا پيغمبرى از پيغمبران بنى اسرائيل است. هر كس او را گرامى بدارد، مرا گرامى داشته و هر كسى او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است ".

و باز از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل است فرمود: " است كه فرمود: " آدم به وجود من افتخار مى كند و من بر وجود مردى از امت خود بنام نعمان افتخار دارم. و من او را كنيه ابو حنيفه دادم. او چراغ امت من است ".

"نويسنده گويد:" اين دو روايت را با غلوهائى كه پيرامون آن ساخته اند، در جلد پنجم ص 239 - 241 در فضايل ابو حنيفه آورده ايم. همانجا ياد كرده ايم كه چگونه گروهى از حنفيان، غلو را تا بدانجا رسانده اند كه حتى معتقد شده اند ك ه " ابو حنيفه " در قضاوت از رسول الله صلى الله عليه و آله نيز داناتر بود.
" حريفيش " در " الروض الفائق " ص 215 نوشته است: " در روع ابو حنيفه، اين بس كه در روزگار او گوسفندى را دريدند. و از آن پس، او ديگر، مادام كه گوسفندان زنده بودند، گوشت نخورد ".

مى نمى دانم به كدامين خرافه بخندم. آيا به افتخار پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بر كسى بخندم كه دو بار از كفر توبه كرده است و حال آنكه مى دانيم پيغمبر صلى اله عليه و آله مفخر همه عالميان است، و در ميان او، كسى همچون " على " عليه السلام هست، كه در ليله المبيت در بستر پيغمبر صلى الله عليه و آله آرميد و خدا بدو و افتخار كرده است.

يا بياييم و بر اين بخنديم كه " ابو حنيفه " از پيغمبر صلى الله عليه و آله در قضاوت دانا تر بود؟ من نمى دانم " ابو حنيفه "، اين همه دانش و فقه را از كجا آورده بود؟

آيا او بر همان فقه اسلامى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله سر چشمه آن است و از وجود گرامى او بر ديگران پرتو افكن شده، عالمتر بوده است؟ يا اينكه او اين فقه و دانش را از غير مسلمين، از كسائى نظير " كامل " يا " يابل " يا " ترمذ " اخذ كرده، و چقدر شايسته است كه چنان فقهى بر ديوار كوبيده شود. مسلمانان چه نيازى به فقه ديگران دارند، در حال كه خداوند نعمت قضاء و فقه اسلامى را به آنان بخشيده و برهان قاطع و فصل الخطاب در نزد آنهاست؟

يا به ورع آن مردى فقيهى بخندم كه در قضيه گوسفند دزدى كه هيچ فقهى آن را قبول نمى كند، نظر داده است؟ در حالى كه خداوند خوردن گوشت گوسفندان را در همه زمانها مباح فرموده و در همه زمانها، اى بسا گوسفندان بوده اند كه دزدى شده اند و در محافل اسلامى با چنين اشكالى رو برو نشده است.

لكن اين فقيه نمى داند كه آنجا كه شبهات نامحدود باشند، نمى توان بر آن حكمى جارى كرد. و شايد امر را مى دانست، لكن اين بر خوردى است كه بوسيله
آن مكرى در كار بوده است. " ابو عاصم نبيل " مى گويد: " ابو حنيفه را در مسجد الحرام ديدم كه فتواى ميدهد، و گروهى اطراف او جمع شده و او را اذيت مى كردند.

گفت: آيا اينجا كسى نيست كه شرطه اى "پاسبانى" بياورد؟ من گفتم: اى ابو حنيفه، آيا تو پاسبان مى خواهى؟ گفت آرى. گفتم اين احاديثى كه من دارم، اينها را بر من بخوان. وقتى كه او آنها را خواند، من برخاستم. جلو كفشهاى او كه ايستادم، پرسيد: پس پاسبان كو؟ عرض كردم كه من پرسيدم آيا ميخواهى؟

عرض نكردم كه پاسبان مى آورم. گفت: ببينيد من با مردم مكر مى كنم و اين كودك هم بر من مكر من كند ".

/ 171