حركت دادن حجر و يارانش به طرف معاويه و قتلگاهشان - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حركت دادن حجر و يارانش به طرف معاويه و قتلگاهشان

" زياد "، " حجر بن عدى " و يارانش را بدست " وائل بن حجر حضرمى " و " كثير بن شهاب " سپرد و دستور داد آنها را به شام ببرند. آنها را شبانه خارج كردند و وقتى كه به " جبانه عرزم " رسيدند، " قبيصه بن ضبيعه عبسى " كه، نگاهش به خانه خود در " جبانه عرزم " افتاد و دخترانش را ديد، به " وائل " و " كثير " گفت كه اجازه دهيد تا من به اهلبيت خود وصيتى كنم. اجازه اش دادند.

وقتى كه به آنها نزديك شد، همگى گريه مي کردند. ساعتي ساکت شد. سپس به آنها گفتم: شما هم ساکت شويد. آنگاه چنين گفت:

" از خداي عز و جل بترسيد و همگي شكيبا باشيد. و من از خداوند يكى از دو پيروزى را انتظار دارم: يا شهادت كه خود سعادت بزرگى است، و يا اينكه به سلامتى باز خواهم گشت، آن خدا است كه شما را روزى مى دهد و مرا در باره مخارج شما كفايت مى كند، او زنده اى است كه نمى ميرد، اميدوارم خداوند شما را وا نگذارد و مرا نيز در بين شما نگهدارد ".

سپس باز گشت و همه قبيله و خاندانش دست به دعا، عافيت او را از خدا آرزو كردند. آنگاه حركت كردند تا به " مرج عذراء " در نزديكى " دمشق " رسيدند، در حالى كه دوازده نفر بودند، بدين قرار: " حجر بن عدى "، " ارقم بن عبدالله " شريك بن شداد "، " صيفى بن فسيل "، قبيصه بن ضبيعه "، عاصم بن عوف "، " ورقاء بن سمى "، " كدام بن حيان، عبدالرحمن بن حسان "، " محرز بن شهاب " و " عبدالله بن حويه ".

دو نفر ديگر را نيز زياد با " عامر بن اسود " همراه كرد كه جمعا چهارده
تن شده، و در مرج عذرا زندانى شدند. پس " معاويه "، " وائل بن حجر " و " كثيربن شهاب " را خواست. وقتى كه آنها وارد شدند، نامه شان را گرفت و بر مردم شام خواند. در آن نامه چنين آمده بود:

" بسم الله الرحمن الرحيم، به بنده خدا معاويه پسر ابو سفيان، امير مو منان از زياد پسر ابو سفيان.

اما بعد: خداوند در پيشگاه امير المومنين بهترين آزمايش را فراهم كرده و دشمنان خود را به دست او گرفتار ساخته و كسانى ك كه به حقوق خدا تجاوز كرده اند، بدست او سپرده است، طاغوتيان زمان كه در راس آنها، حجر بن عدى قرار داشت و با امير مومنان به مخالفت بر خاسته بودند و بين مسلمانان تفرقه مى انداختند و جنگ را بر ما تحميل مى كردند. اينك خدا ما را برايشان پيروز گردانيد و مسلط كرده. من بر گزيدگان مردم مصر و برجستگان و اشراف آنها را كه به داشتن خرد و دين شهره بودند، فراخواندم و همگى بر عليه اين ياغيان شهادت دادند و آنچه را ديده و آگاه شده بودند، بيان داشتند. اينك آن مخالفان را به پيش امير مومنان آورده ام و گواهى مردم با صلاحيت و برگزيده مصر را كه در زير اين نامه آمده است تقديم مى دارم ".

هنگامى كه " معاويه " اين نامه و شهادت شاهدان را خواند، گفت: " درباره اين كسان، كه آشنايان و طايفه خودشان عليه آنها اينچنين شهادت دادند، چه بايد كرد؟ ".

/ 171