جوانى منتظر اجازه پروردگار است
" حريفيش " در " الروض الفائق " ص 126 از " ذو النون مصرى " روايت مى كند كه گفت: جوانى را در كعبه ديدم كه بسيار ركوع و سجود مى كرد:نزديك شدم و گفتم: تو خيلى نماز مى خوانى. گفت: منتظر اجازه پروردگارم هستم كه از نماز دست بردارم. مى گويد: آنگاه ديدم نامه اى افتاد و در آن نوشته شده بود: از خداوند عزيز بخشاينده به بنده راستين خودم. منصرف شو. هر چه گناه در گذشته و حال كرده اى، همه را آمرزيدم.
" امينى " مى گويد: كسانى كه اين نامه به آنها رسيده، ديوانه بوده اند، بجهت اينكه اين نامه را نگاه نداشته تا مردم از آنها تبرك و استفاده كنند، و آيندگان هم آن را بعنوان سند معتبرى حفظ نموده و در شمار يكى از آثار گرانقدر نگاه دارند. اما اينها از نگاهدارى آن معذور بوده اند، چرا كه همه اينها دامهايى است كه نا آزمودگان امت محمد صلى الله عليه و اله را در آن افكنده اند.
درخت ام غيلان خرما مى دهد
" بكر بن عبد الرحمن " رحمه الله عليه مى گويد: " با ذو النون مصرى متوفى ى زد و گفت: آيا خرما ميل داريد؟ آنگاه 245 در بيابانى بوديم. به زير درختى رسيديم و گفتيم: چقدر خوب بود اگر در درخت را حركت داد و گفت: ترا بخدايى سوگند مى دهم كه ترا رويانده و بصورت درخت در آورده است، كه برما خرماى تازه بدهى. سپس تكان داد و خرماى تازه ريخت و خورديم و سير شديم. سپس خوابيديم و بيدار شديم. دو باره درخت را تكان داد، خار بر ما ريخت "." الروض الفائق " ص 126، " مرآت الجنان " يافعى 151:2 اين مطلب را آورده اند، و " يافعى " مى گويد: " گروهى از صالحان، اين روايت را نقل كرده اند و بسيارى از علما نيز از آنها روايت نموده اند ".
" امينى " مى گويد: از خداى سبحان مى خواهيم كه به اين صالحان و عالمان، عقل كافى عطا كند، تا در برابر اين خرافات تسليم نشود.