ابن ابى الجوارى در تنور - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن ابى الجوارى در تنور

" ابن عساكر " و " ابن كثير " روايت كرده اند: " احمد بن ابى الجورى " با ابو سليمان دارائى پيمان بسته بود كه كارى نكند كه او را به خشم بياورد يا با او مخالفت كند. يك روز پيش آمد، در حالى كه به مردم شما حديث مى گفت. آنگاه گفت: اى آقاى من، اينك تنور را افروخته اند، فرمان شما چيست؟ ابو سليمان چون با مردم مشغول بود، توجهى نكرد. احمد دو باره گفت و بار سوم كه گفت ابو سليمان جواب داد: برو و در تنور بنشين. سپس ابو سليمان مشغول صحبت با مردم شد و آنگاه به حاضران گفت: به احمد گفته ام برود و در تنور بنشيند و من تصور مى كنم او اين دستور را بكار بسته است. بلند شويد و برويد او را بينيد.

اينها رفتند و مشاهده كردند كه احمد در تنور نشسته و هيچ نسوخته، و حتى يك تار مويش هم آتش نگرفته است "تاريخ ابن كثير 348:10"

"نويسنده گويد:" از " ابن كثير جاى تعجب نيست كه امثال اين اسطوره ها را همچون چيز هاى واقعى نقل مى كند، اما وقتى به فضايل اهل بيت وحى عليه السلام مى رسد، قيافه ا ش عوض مى شود و دهانش كف مى آورد و دچار تنگى سينه مى شود، تو گويى به اسمان بالا مى رود و زبان بيهوده گوى خود را بر عليه كسى كه مى خواهد بنكوهد، دراز مى كند و خداوند اينچنين پليدى را بر كسانى كه ايمان نياورند مى گمارد.

نامه اي از خدا به ابن موفق

از " ابو الحسن على بن موفق " متوفى 265 روايت است كه گفته: " يك روز براى اذان دادن بيرون رفتم. به كاغذى بر خوردم و آنرا برداشته و در كيف خود گذاشتم. آنگاه اذان دادم و نماز بر پا داشتم. پس از آنكه از نماز فراغت يافتم، آن كاغذ را خواندم. ناگاه ديدم كه در آن چنين نوشته شده است:

بسم الله الرحمن الرحيم. اى على بن موفق آيا از فقر مى ترسى، در حالى كه من پروردگار تو هستم؟ " تاريخ " خطيب بغدادى 112:12، " صفه الصفوه " ابن جوزى 218:2.

"نويسنده گويد:" اين دو حافظ حديث - " خطيب بغدادى " و " ابن جوزى " - حق دارند كه پس از آن نامه در باره زندگى پر ناز و نعمت اين مرد سخن بگويند، تا وسيله تصديق خبر و دليل صحت آن پندار باشد. لكن خودشان هم غفلت داشته اند كه همين طرز نقل، خود دليل بطلان آن است و نياز به برهان و دليل نيست.

يك زن حورى با ابو يحيى سخن مى گويد

" ابو يحيى زكريا بن يحيى ناقد " روايت مى كند: " از خداوند با چهار هزار ختم، زن حورى خريدم. به آخرين ختم كه رسيده بودم، صداى حورى بلند شد و گفت: تو به پيمانت عمل كردى و من آن زن هستم كه خريدارى كردى " تاريخ بغداد " حخطيب 462:8، " المنتظم " ابن جوزى 8:6، " مناقب احمد " تاليف ابن جوزى " ص 510.

"نويسنده گويد:" در اين مدت كه ختم " ابو يحيى " طول كشيده تعجب







نبايد كرد كه توانسته است چهار هزار ختم بكند، چرا كه اين كار ممكن است در چند دقيقه نيز عملى شود، زيرا " ابو مدين مغربى " در يك شبانه روز هفتاد هزار ختم قرآن مى كرد رجوع كنيد به جلد 5 ص 35.

/ 171