حشر معاويه در مقام انبياء - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حشر معاويه در مقام انبياء

21" حديث مرفوع: " معاويه بمناسبت علم و ايماني که به کلام پروردگار من دارد، در حال پيغمبري برانگيخته خواهد شد".

"ذهبي " از طريق " محمد بن حسن" و " اسحاق بن محمد سوسي" از او احاديث گوناگوني در فضل " معاويه " نقل کرده و شايد اين همان " نقاش " صاحب تفسير باشد که مرد کذابي بوده يا يکي ديگر از دروغزنان بوده است. رک ميزان الاعتدال 43:3 - لسان الميزان 125:5.

و در " لسان " 374:1 آمده: اسحق بن محمد سوسى، همان مرد جاهلى است كه موضوعات زشت و بيمزه اى در فضائل معاويه آورده كه عبيداله بن محمد بن احمد سقطى نيز از او روايت كرده است و همين شخص خود نيز متهم است و مشايخش همه مجهول اند ".

دعاى پيامبر براى هدايت معاويه

22" بخارى " در " تاريخ " خود ج 4 قسم 1 ص 328 از طريق " عمرو بن واقد دمشقى " از " ابى ادريس دمشقى " و او از " عمير بن سعد " ساكن " دمشق " نقل كرده: " از معاويه جز ذكر خير چيزى نگوئيد، چرا كه من از رسول الله صلى الله عليه و اله
شنيدم كه فرمود: خدايا او را هدايت كن ".

" امينى " مى نويسد: كسى از مشايخ حديث در دروغگوئى " عمرو بن واقد دمشقى " شك نمى كند و همه بر آنند كه او قابل اعتنا نيست و فردى ضعيف و منكر حديث بوده است و اسنادها را بهم مى زده و احاديثى معضل و ناشناخته نقل كرده است كه شايسته است همه ترك شود.

آيا در اقطار اسلامى ديگر، از رجال حديث كسى نبود كه به اين دروغها گوش بدهد؟ چرا همه اين احاديث به شاميان اختصاص پيدا كرده حلقه اسناد ها فقط به شاميان ختم مى شود؟ تو خود مى دانى چرا.

معاويه امين وحى است

23" ابن كثير " در " تاريخ خود 120:8 از طريق " مسيب بن واضح " و او از " ابن عباس " نقل كرده كه گفت: " جبرئيل پيش رسول الله صلى الله عليه و اله آمد و گفت: اى محمد به معاويه سلام برسان و خبر خوشى را بدو سفارش كن كه او بر كتاب خدا و وحى او امين است و نيكو امينى است ".

" امينى " مى گويد: بگفته " دارقطنى "، " مسيب بن واضح " ضعيف است " ابن عدى " گويد: " به عبدان گفتم: از عبدالوهاب بن ضحاك و مسيب بن واضح كداميك پيش تو بهترند؟ گفت هر دو برابرند " و " عبدالوهاب " از دروغزنان و حديث سازان معروف است. شخصيت متروك و ضعيف دارد و بسيار خطا مى كند و خيال پرداز است.

اين روايت را " طبرانى " در " اوسط " آورده و چنين آغاز كرده است:

" على بن سعيد رازى " از " محمد بن فطر الداملى " و او از " مروان بن معاويه
فزارى " و او از " عطاء بن ابى رباح " و او از " ابن عباس " روايت كرده اند و " هيثمى " نيز اين را در " المجمع " 357:9 آورده و گفته است: " در آن روايت، محمد بن فطر را نمى شناسم، و على بن سعيد رازى هم ضعيف است " سيوطى" در اللئالى المصنوعه " 419:1 مى نويسد:

" ابن مروان و روايت كننده از او را نه در بين ثقات يافتم و نه در ميان ضعيفان ".

" امينى " مى نويسد: " على بن سعيد رازى " همان كسى است كه " دار قطنى " در حق او كه از وى پرسيده بودند، گفته است: " در حديث چندان مورد اعتماد نيست و شنيده ام كه او والى قريه اى در مصر بود، از مردم ماليات مى خواست و آنها نمى دادند، از اين رو خوكها را در مسجد مى آورد " و آنجا كه از چگونگى او در حديث پرسيدند، گفته است: " احاديثى نقل مى كند كه نمى توان از آن پيروى كرد، سپس گفت من در دل خود او را چنين مى شناسم، و بعضى اصحاب، در مصر اين را گفته اند، و حاصل اينكه: با دست اشاره كرد چنين است و ثقه نيست "لسان الميزان 231:4".

از آنچه گذشت - " الغدير " 309:5 - مراتب امانت اين مرد را با همه دلايل نشان داديم. اينك براى اينكه دوباره به اين سوال كه امانت چيست پاسخ داده باشيم و معلوم كنيم كه مراد از امين كتاب خدا و وحى بودن چيست، مى گوييم آيا مراد پاسدارى قرآن از تحريف و به كار بستن محتواى آن نيست؟ و آيا مراد از امين كتاب و وحى بودن نگهدارى حدود آنها و بريدن دستهاى تبهكارى كه با آنها بازى مى كنند نبايد باشد؟ و آيا اين " معاويه " نيست كه همه اين حدود را شكست و در تمام كارهايش از اول تا آخر كتاب خدا و وحى را دگرگون ساخت و در تمام اقداماتش به ديده خشم و عصبانيت از آن استفاده كرد و آيا او دشمن سر سخت كتاب و وحى نيست؟ براستى كه اوراق سياه تاريخ اعمالش آكنده
از همه اين خلافها است، و مندرجات اين كتاب نمونه هايى است كه اين حقيقت را اثبات مى كنند و نام زشت و كردار دروغ او را در صفحه روزگار جاويد مى سازد.

/ 171