مباهات پيامبر به كتابت وحى توسط معاويه - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مباهات پيامبر به كتابت وحى توسط معاويه

9" از " سعد " روايت شده: " پيامبر صلى الله عليه و اله به معاويه گفت: براستى كه در روز قيامت، من در لباس ابريشمى از نور كه ظاهرش رحمت و باطنش رضاى
پروردگار است، پيش خدا محشور مى شوم كه در ميان همگان مباهات مى كنم، چرا كه وحى در آن نوشته شده است " رك جزء 5 ص 276 ط 21

ملاقات معاويه با پيامبر در بهشت

10" از " عبدالله بن عمر ": " جعفر بن ابى طالب يك عدد " به " به پيغمبر صلى الله عليه و اله اهدا كرد. سپس معاويه سه تا " به " آورد. پيغمبر صلى الله عليه و اله گفت: در بهشت با اينها با من ملاقات مى كند. " رك: جزء 5 ص 281 ط 1 و329.

" ابن حبان " مى گويد: " اين حديث موضوع است " ط 2 خطيب مى گويد:

" حديثى است كه ثابت نيست ". و " ابن عساكر " گويد: " اصل ندارد ". رك. " اللئالى المصنوعه ". 423:1 و422.

معاويه از اهل بهشت است

11" روايتى است موفع از " عبدالله بن عمر " الان مردى از اهل بهشت بر شما ظاهر مى شود، بلافاصله معاويه وارد شد، فرمود تو اى معاويه از منى و من از تو هستم، و بر در بهشت مانند اين دو انگشت "اشاره به انگشتان" در كنار من خواهى بود ".

" ذهبى " در " ميزان " 133:2 اين روايت را ياد كرده و مى نويسد: " خبر باطل است ".

پر شدن شكم معاويه از دانش و حلم

12" بخارى " در " تاريخ خود "جلد 4 قسم 2 ص 180" از " اسحق بن يزيد " از " محمد بن مبارك صورى " از " صدقه بن خالد " از " وحشى بن حرب ابن وحشى " و او از پدرش و او از جدش روايت كرده است: " معاويه عقب پيغمبر صلى الله عليه و اله سوار شده بود. پس گفت: اى معاويه چه قسمت از تن تو به من نزديك است؟ گفت شكم، فرمود: خدايا آنرا از دانش و حلم پر كن ". و " ذهبى " در
" الميزان " 286:3 اين روايت را ذكر كرده است.

" امينى " گويد: هر گاه اين روايت پيش " بخارى " كمترين اعتبارى داشت، آنرا در " صحيح " خود نقل مى كرد، و باب ذكر " معاويه " را خالى از هرگونه فضيلت و منقبت نمى گذاشت، در گذاشت، در حالى او خود مى دانست كه " معاويه " بكلى عارى از علم است و چگونه مى تواند مردى را تصديق كند، كه شهره نادانى و خشم - اين دو صفت تباه كننده - است؟

هر گاه رسول الله صلى الله عليه اله مى خواست در باره كسى دعا كند شكم كسى از علم و حلم خالى بماند، آيا جز " معاويه " كسى سزاوار چنين دعايى بود؟ كدام يك از اعمال اين مرد، از اين دو خصلت حكايت دارد؟ و در ميان دوره جاهليت پست و اسلام تاريك اين مرد، چه تفاوتى هست؟ هيچ كدام با هم تفاوتى ندارد و خود او همواره بين دو حالت قرار دارد.

هنگامى كه از " عباده بن صامت " در مورد علم او پرسيدند: آيا اطلاع دارى؟ گفت: " مادرش هند از او داناتر است و آنجا كه از " شريك " سوال مى شود كه آيا در حلم او چيزى مى دانى؟ مى گويد: " آن كسى كه حق را كوبيده و على را كشته نمى تواند حليم باشد ".

" عائشه ام المومنين " مى گويد: " پس حلم معاويه، آنجا كه حجر و يارانش را مى كشت كجا بود؟ واى بر او كه حجر و يارانش را كشته است ".

" شريك "، آنجا كه از حلم معاويه پيش او صحبت مى شد، گفت: آيا معاويه جز كان سفاهت چيزى بود؟ بخدا سوگند زمانى كه كشتن امير مومنان را شنيد ابتدا، تكيه داده بود، آنگاه برخاست و نشست و سپس به كنيز خود گفت بر من آواز بخوان كه امروز چشمهايم روشن شد و او نيز اين اشعار را خواند:
" آيا بر معاويه پسر حرب اين سخن را برسانم كه هرگز چشم پرخاشگران روشن مباد؟ آيا شما در ماه روزه ما را به اندوه كشتن كسى كه بهترين همه مردم بود؟ شما بهترين شخصيتى را كشته ايد كه تا كنون سوار بر اشتر يا كشتى شده است ".

معاويه عمودى را كه پيش خودش بود، برداشت و سر و مغز آن كنيز را مضروب كرد، آيا باز معاويه حليم و بردبار بود؟ در اين لحظه حلمش كجا رفته بود ".

حديثى هم هواداران " معاويه " در باره بطن " معاويه" آورده اند، كه پيغمبر صلى الله عليه و اله دعا فرموده. دعاى پيغمبر چنين بوده:" خدا شكم ترا سير نكند " و جز اين هر سخنى نقل شود، دروغى است كه قابل اعتنا نمي باشد

/ 171