ذويب بر روى آب راه مى رود - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصطلاحنامه مجموعه ها مرورالفبایی لغت نامه دهخدا

➟

جستجو در لغت نامه

بیشتر

کتابخانه شخصی پرسش از کتابدار ارسال منبع

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| ،

افزودن به کتابخانه شخصی

میخواهم بخوانم

درحال خواندن

خوانده شده

ارسال به دوستان

آدرس پست الکترونیک گیرنده :

آدرس پست الکترونیک فرستنده :

نام و نام خانوارگی فرستنده :

پیغام برای گیرنده ( حداکثر 250 حرف ) :

کد امنیتی را وارد نمایید

ارسال

جستجو در متن کتاب

بیشتر

تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب

➟

جستجو در لغت نامه

بیشتر

لیست موضوعات

موضع معاويه با امام حسن امام حسن كيست؟ معاويه و پيروان اميرالمومنين على بن ابيطالب تصوير مفصل معاويه تصوير مفصل بسر بن ارطاه جنايات معاويه نسبت به حجر بن عدى و ياران او عمرو بن حمق صيفى بن فسيل قبيصه بن ضبيعه عبدالله بن خليفه گواهى دروغ بر عليه حجر حركت دادن حجر و يارانش به طرف معاويه و قتلگاهشان خثعمى و عنزى، ياران حجر دو تن حضرمى و كشته شدن آنها به گناه تشيع مالك اشتر محمد بن ابى بكر تصويرى ديگر از شهادت محمد بن ابى بكر نگاهى به مناقب دروغين پسر هند درود پيامبر بر معاويه سلام خدا بر معاويه معاويه فردى امين است مباهات پيامبر به كتابت وحى توسط معاويه ملاقات معاويه با پيامبر در بهشت معاويه از اهل بهشت است پر شدن شكم معاويه از دانش و حلم ملاقات معاويه با پيامبر در بهشت معاويه در جامه هاى بهشتى شيعه معاويه را دشنام نمى گويد معاويه در ردايى از نور معاويه از اهل بهشت است درباره اسناد اين حديث خداوند علم كتاب را به معاويه مى آموزد خدا و پيامبرش معاويه را دوست دارند معاويه از جمله امينان وحى حشر معاويه در مقام انبياء دعاى پيامبر براى هدايت معاويه معاويه امين وحى است دعاى پيامبر براى معاويه معاويه فردى قوى و امين است معاويه از اهل بهشت است خدا شكم معاويه را سير نكند پيامبر به امر الهى معاويه را امر به كتابت وحى كرد معاويه حلقه درب شهر علم پيغمبر است خدايا معاويه را از عذاب خود در امان نگه دار پيشگويى رسول خدا به بيعت مردم با معاويه در بيت المقدس مشورت پيامبر با معاويه به فرمان الهى ديدار معاويه با پيامبر در بهشت حشر معاويه در مقام نبوت خدا از دوستدار معاويه حساب نمى كشد غبار بينى معاويه از عمر بن عبدالعزيز بهتر است دشمن معاويه در جهنم است معاويه از اصحاب پيامبر است موشى كه اوراق حاوى فضايل معاويه را خورده بود، مرد قصيده كلواذى در فضايل معاويه غلو فاحش داستانهاى خرافى تكلم زيد بن خارجه پس از مرگ انصارى پس از كشته شدن سخن مى گويد شيبان خر مرده خود را زنده مى كند عصاى اسيد و عباد بر اثر دعاى خالد باده تبديل به عسل شده است آتش ابومسلم را نمى سوزاند ابو مسلم به وسيله دعايى كه كرد از دجله گذشت تسبيح ابومسلم در دستش خدا را تسبيح مى گويد گروهى بدون توشه و آذوقه سفر مى كنند دعاى ابومسلم به نفع و ضرر يك زن آهو به دعاى ابومسلم به دام مى افتد ربيع پس از مرگ سخن مى گويد چهار هزار سپاهى از آب مى گذرند لشگرى به دعاى سعد از آب گذر مى كند دعاى سعد اجل او را به تاخير مى افكند ابرى آبيارى مى كند و مى روياند ابراهيمى تيمى چهل روز را به هم مى پيوندد حافظ بر عليه كسى دعا كرد و او مرد ابرى بر سر كرزبن و بره سايه مى افكند فقيرى زمين را پر طلا مى كند غطفانى در حالى كه مرده است لبخند مى زند عمر بن عبدالعزيز در تورات گوسفند چرانان در خلافت عمر بن عبدالعزيز تبرئه نامه عمر بن عبدالعزيز زنى بواسطه دعاى مالك بن دينار پسر چهار ساله مى زايد يك ناصبى مستجاب الدعوه سختيانى آب جارى مى كند شيخى در بهشت كاخ مى فروشد شخص غائبى به دعاى معروف حاضر مى شود مردى در هوا چهار زانو نشسته است جن با خزاعى سخن مى گويد سر احمد خزاعى سخن مى گويد پيغمبر به وجود ابوحنيفه افتخار مى كند ابوزرعه ريگ را طلا مى كند وضوى ابراهيم خراسانى ماجشون مى ميرد و زنده مي شود نامه اي از خداوند به احمد پيشواى حنبليان فرستاده الياس و فرشته به جانب احمد حنبل درخت خرما قلم احمد را مى گيرد و حمل مى كند كشف عورت احمد و كرامت او آتش سوزى و غرق شدن و كرامت احمد خدا همه ساله با احمد ديدار مى كند احمد و نكير و منكر امام مالك هر شب پيغمبر را زيارت مى كند دو ملك و ابو العلا همدانى ابر بر جنازه اى سايه مى افكند جوانى منتظر اجازه پروردگار است درخت ام غيلان خرما مى دهد ابن ابى الجوارى در تنور نامه اي از خدا به ابن موفق يك زن حورى با ابو يحيى سخن مى گويد ادعاهاى سهل بن عبد الله تسترى سهل و كوه قاف يك حيوان وحشى، آب وضو مى آورد داستانى كه دو كرامت را در بر دارد تراشيدن ريش به خاطر خدا ستون نورى كه از آسمان بر گور حنبلى كشيده شده است به خاطر ابن سمعون، خرمايى تبديل به رطب تازه مى شود ابن سمعون از خوب كسى كه در حال خواب است خبر مى دهد ابن سمعون و شفاى دختر رصاص فرشته اى بر ابوالمعالى نازل مى شود خدا با ابو حامد غزالى سخن مى گويد دست غزالى در دست سيد مرسلين احياء العلوم غزالى لامشى بر زمين رودخانه سجده مى كند طلحى پس از مردن عورت خود را مى پوشاند فرمانبردارى حيوانات و جمادات از منجمى كرامت ابن مسافر اموى عبدالقادر مرغى را زنده مى كند عبدالقادر در يك شب چهل بار محتلم مى شود پيغمبر بر گردن عبدالقادر قدم نهاده است عبدالقادر و ملك الموت درگذشت شيخ عبدالقادر رفاعى دست پيغمبر را مى بوسد غزلانى از آنچه در دلها است پرده برمى دارد شاطبى از جنايت شخص جنب آگاه است حشرات از قبر حافظ بلخى بيرون مي ريزند يونينى در هوا راه مى رود حضرمى نحو را با اجازه مى آموزد خصومى و اهل قبور درنگ كردن آفتاب براى اسماعيل حضرمى دلاوى طفلى را شير مى دهد شمس الدين كردى يك هفته مراقبت مى كند شاوى مرگ مرده را به تاخير مى اندازد پيشوايى كه حاجات زائرين را از قبر خود مى گفت سيد يحيى شروانى شش ماه غذا نخورد شيخى گاوى را مى خورد شراب يك شهر سركه شده است ابوالمعالى زنده مي كند و مى ميراند تحول حالات ابوعلي در شب و روز سيوطى پيغمبر را در حال بيدار ديده است سيوطى و طى الارض ابوبكر با علوى، مرده را زنده مى كند ابوبكر با علوى پناه جويند را نجات مى دهد سروى موشها را مى پراند ذويب بر روى آب راه مى رود باز شدن حجره و ضريح پيغمبر توسط عبادى زيادى نيل به امر صديقى كرامتها و خوارق عادت عجايب و غرايب پايان بحث

توضیحات

افزودن یادداشت جدید

ذويب بر روى آب راه مى رود

در " شذرات الذهب " 269:8 آمده است: " شيخ على ذويب متوفى 947 بسيار اوقات روى آب راه مى رفت و هر گاه كسى او را مى ديد. مخفى مى شد. او هر سال در عرفه ديده مى شد، اما خودش را از مردم پنهان مى كرد ".

باز شدن حجره و ضريح پيغمبر توسط عبادى

" سراج الدين عمر عبادى مصرى "، امام شافعى و صاحب " شرح قواعد زركشى " در دو جلد، كه بسال 947 وفات يافته است، هنگامى كه به حج و زيارت رسول الله صلى الله عليه و اله مشرف شد، حجره و ضريح رسول الله صلى الله عليه و اله بدون آنكه كسى آنرا بگشايد و در حالى كه همه جايش با كليد بسته بود، باز شد و او داخل ضريح شد و آن حضرت را زيارت كرد و بيرون آمد و قفلهايش مثل اول بسته شد... خداى

تعالى بر او رحمت كند ".