موشى كه اوراق حاوى فضايل معاويه را خورده بود، مرد
39" ابو الفتح يوسف قواس " در ميان كتابهايش فصلى در فضايل " معاويه " ديده كه موش آنرا خورده بود. او از خدا خواست كه آن موش را نابود كند. موشى از سقف افتاد و دست و پا زد و مرد " تاريخ بغداد " خطيب حافظ 327:14""نويسنده گويد:" اكنون بيا و بر طرز فكر و خرد اين مرد نادان بخند، كه اين را نوعى كرامت بر " معاويه " مى انگارد، كه خدا بخاطر او موشى را به گناه اينكه بخشى از فضايل " معاويه " را خورده است، هلاك كند و چنانكه پيش از اين گفتيم، گروهى از بزرگان حديث در اين باب متفقند كه اين احاديث درست نيست. آيا براستى موش مكلف به دوستى " پسر جگر خواره " است و موشى كه مشمول دعاى او شده مستحق عذاب بوده است! و آيا شناختى از " معاويه " داشته كه آمده و مناقب او را خورده و آيا اين كار با بصيرت انجام گرفته است؟ و آيا " ابو الفتح قواس " قبلا اين موش را كه فضايل معاويه را خورده، مى شناخته كه حكم كند اين موش هم كه از سقف افتاده و مرده است، همان موش است؟ من سفارش مى كنم كه مبادا انسان از جاهلان باشد.
قصيده كلواذى در فضايل معاويه
40" كلواذى " در قصيده اى درباره " معاويه " گفته است:" بذر محبت پسر هند در دل من كاشته شده و نكوهشگر و تكذيب كننده من نابود باد ".