خدا شكم معاويه را سير نكند - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خدا شكم معاويه را سير نكند

27" احمد " و " مسلم " و " حاكم " و ديگران از طريق " ابن عباس " نقل كرده اند كه گفته است: " با كودكان باز ى مى كردم كه ناگاه رسول الله صلى الله عليه و اله آمدند. پس گفتم كه نيامده اند مگر بخاطر من. پس وارد درى شدم پيامبر بطرف من چند قدم برداشته، فرمودند: برو و معاويه را بگو نزد من بيايد رفته و او را دعوت كردم. گفتند كه دارد غذا مى خورد، آمدم و عوض كردم يا رسول الله صلى الله عليه و اله او غذا مى خورد. فرمود: برو و صدايش كن. من هم رفتم و او را دعوت كردم. گفتند كه غذا مى خورد پس جريان را به پيامبر صلى الله عليه و اله عرض كردم با رسوم فرمود: خدا شكم او را سير نكند " مى گويد كه پس از آن او هرگز سير نشد

اين حديث را " ابن كثير " در ضمن بر شمردن فضايل " معاويه " آورده و گفته است:

" معاويه از اين دعاى پيغمبر در دنيا و آخرت بهره مند بوده است. اما در دنيا بجهت آنكه وقتى كه فرمانرواى شام شد، هر روز هفت مرتبه پيش او كاسه اى پر از گوشت و پياز مى آوردند و صرف مى كرد و هر روز هفت بار غذاى
گوشتى مى خورد و پس از آن بسيار شيرينى و ميوه صرف مى كرد و مى گفت بخدا سوگند كه سير نمى شوم و از خوردن خسته مى شد. و اين نعمتى است كه همه فرمانروايان ملوك آرزوى آن را دارند كه نعمتى و معده اى چنين داشته باشند.

و امام در آخرت مسلم اين حديث را با حديث بخارى وديگران صحابه نقل كرده اند، يكجا آورده و بموجب آن پيغمبر صلى الله عليه و اله فرموده است: " خدايا من همانا بشر هستم. هر آن بنده اى را كه من نفرين يا دعا كرده ام و شايستگى آن را نداشته، آن را در روز قيامت كفاره و موجب تقرب او قرار بده. " پس مسلم از حديث اول و اين حديث، نوعى فضيلت براى معاويه ساخته است و اين در جاى ديگر نقل نشده است ".

" امينى " مى گويد: اينجا شايسته است از طرفداران " پسر هند " و كسانى كه براى او فضيلت مى تراشند، فضيلت آميخته با رذيلت و دروغ و افترا بر ساحت قدس صاحب رسالت نقل مى كنند، پرسيده شود كه آيا معنى سودمند و زيانبار را مى دانند كه اينچنين قلمداد مى كنند، كه با آن دعاى پيغمبر صلى الله عليه و اله " معاويه " در دنيا و آخرت بهره مند بوده است؟ و آيا مرزهاى انسانيت و كمال نفس را شناخته اند؟

من گمان نمى كنم. و گرنه كسى كه اين را نعمت مى شمارد و مى پندارد كه اميران و فرمانروايان آرزومند آن هستند كه رسيدن به حد برابرى انسان با چهار پايان، نعمتى است كه فقط " پسر هند جگر خواره " مى تواند از آن نصيب برد و اين به بركت دعاى پيغمبر معصوم صلى الله عليه و اله است: كسى كه چنان ادعا مى كند، سعادت زندگى را جز در انباشتن شكم و انبانها به منظور رفع گرسنگى در چيز ديگر نمى شناسند و آدمى هيچ ظرفى را بدتر از شكم خود پر نمى كند و اين آدميزاد فقط اين را مى شناسد كه بخورد و اين خوردنها در صلب او فرو ريزد، خوردنى كه لامحاله ثلثى از آن طعام و ثلث ديگر آشاميدنى و ثلث ديگر براى
تقويت نفس او است.

اما آنچه از فحواى روايات و ويژگيهاى موقعيت حديث آشكار مى شود، انى است كه مورد، مورد نقمت است نه مورد رحمت، و اين دعاى پيغمبر بر عليه " معاويه " بوده نه به نفع او. " ابن كثير " چگونه مى تواند مردم را بفريبد، در حالى كه " ابو ذر غفارى " در نكوهش اين مرد گفته است: " پيغمبر خدا بر تو لعنت كرده و بر عليه تو دعا فرموده كه هرگز سير نشوى " و اين نقيصه " معاويه " چنان مشهور شده است كه به مرحله مثل رسيده و در باب او اين شعر را گفته اند:




  • و صاحب لى بطنه كالهاوية
    كان فى احشائه معاويه



  • كان فى احشائه معاويه
    كان فى احشائه معاويه



"من يارى دارم كه شكمش بمانند جهنم است، تو گويى كه معده معاويه دارد".

/ 171