يك حيوان وحشى، آب وضو مى آورد - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يك حيوان وحشى، آب وضو مى آورد

" سهل بن عبد الله " رضى الله عنه مى گويد: " اول چيزى كه از عجائب و كرامات مشاهده كردم، اين بود كه يك روز به جاى خلوتى رسيد كه خيلى خوشم آمد. در آنجا اقامت كردم و در دل خود نزديكى به خدا تعالى را حس كردم. آماده نماز شده و خواستم و ضو بگيرم. از دوران كودكى عادت داشتم كه
براى هر نمازى تجديد وضوء مى كردم. مثل اينكه در آنجا بخاطر نبودن آب غمگين شدم. در اين اندوه بودم كه ناگهان خرسى ديدم كه با دو پاش راه مى رود و همچون انسانى سبوى سبزى را هم دست گرفته، از دور خيال كردم كه آدمى است. به من نزديك شد و بر من سلام كرد و به من سوال علمى عارض شد كه با خود گفتم: اين كوزه و آب از كجا است؟ خرس آمد و گفت: اى سهل، ما گروهى از حيوانات وحشى هستيم كه به عزم محبت الهى و توكل بر او از دنيا قطع رابطه كردم و هنگام كه با ياران خود در باره موضوعى صحبت مى كرديم، ناگاه ندايى بر ما رسيد كه آگاه شويد سهل آب خواهد تا وضو بگيرد، و من هم صداى شر شر آب را مى شنيدم.. " تا پايان قصه. " روض الرياحين " ص 104 و 105.

" امينى " مى گويد: اين عجائب را از آن خرس گويا و سخنور بپرس كه سبوى سبز بر دست گرفته و از ديگر حيوانات كه به عزم محبت خدا و با توكل بر او از خويش بريده اند، بايد سوال كرد، يا از آن دو ملك بپرس هر گاه بتوانى بر آنها راه يابى و هر گاه برايت ميسر نيست كه اين سوالات را از اينها بپرسى، از عقل سوال كن و قرار بده و از اين خيالات تباه كننده به خدا پناه ببر.

داستانى كه دو كرامت را در بر دارد

" عبد الله بن حنيف " كه رحمت خدا بر او باد، و گويد: " به قصد حج وارد بغداد شدم، در حالى كه چهل روز بود نان روز نخورده و جنيد را نديده بود و طهارت داشتيم. كفتار دور شد و آب در ته چاه بود. به راه افتادم و گفتم: خدايا، محل اين كفتار كجا است؟ از پشت خطابى آمد كه ترا آزموديم و صبر نداشتى، برگرد
و آب را بگير. من برگشتم ناگاه چاه را پر از آب ديدم. سبوى خود را پر كرده و از آن نوشيدم و طهارت هم كردم و تا مدينه آمدم، بدون اينكه آب سبوى تمام شود. پس از آنكه سيراب شدم، از هاتفى نداشنيديم كه مى گفتم: كفتار بدون سبو و ريسمان آمده بود و تو با خود سبوى آورده بودى. از حج كه باز گشتم، وارد مسجد شدم. چشم جنيد كه بر من افتاد، گفت: هر گاه و لو با ندازه يكساعت صبر مى كردى، از زير قدمهايت چشمه جارى مى شد ". الروض الفائق ص 127.

" امينى " مى نويسد: اينها، همه اوهامى است كه روى هم انباشته شده.

آيا " جنيد" ديگر بر انبيا و رسل دانش غيبي گذاشته که به او نداده شده است؟

و آيا اين درست است كه اولياى خدا، بايد همچون كفتاران كه دسترسى به وسايل و آمادگى اين كارها را ندارند. بدون كوزه و طناب بر سر چاه عميق بيايند تا آب بردارند، در حالى كه انسان عادى بدون آماده كردن و سايل و اسباب نمى تواند به حوائج خودقيام نمايد؟ خدا بشر را چنين آفريده و اين همان چيزى است كه از بسيارى از احاديث شريف بدست مى آيد. و در اين موارد مطالعه سيرت پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و اله و ديگر پيامبران ترا كفايت مى كند. و قطعا پيامبران اولياى خدا و همگى از ابن حنيف بر تر بوده اند.

/ 171