حشرات از قبر حافظ بلخى بيرون مي ريزند
عمر بن على سرخسى " مى گويد: " هنگامى كه وخشى حافط ابو على حسن بن على بلخى از دنيا ميرفت، من نزديك سن بلوغ بودم. من نيز حاضر شدم.وقتى كه او را به قبر گذاشتند، فريادى شنيديم كه گفته شد: حشرات از مقبره خارج شدند، گويا كه قبر در راه آنها قرار گرفته بود. من عقربها و شيران درنده را ديدم كه در وادى ريخته بودند و مردم به آنها تعرض نمى كردند ".
" حافظ ذهبى " در " تذكره الحفاظ " 344:3 اين قضيه را نقل كرده است.
" امينى " مى گويد: بگذاريد حشرات فرار كنند و از قبر او بيرون بريزند شما به عقل، راوى اين حكايت مسخره نگاه كنيد كه چگونه در برابر
اين اسطوره شگفت زده و فروتن مى شود و آنرا مدحى براى رجال قوم خود مى پندار. بايد ديد كه عقربها و شيران درنده چرا مقبره او را در " مدينه طيبه " و " بقيع " و " مسجد اعظم " ترك مى كنند و از آنجا فرار مى كنند. آيا جز اين است كه اينها از وخشى فرار مى كنند؟ عقل " ذهبى " و روايت او را ملاحظه كنيد، كه همين شخص وقتى به مناقب " مولانا امير المومنين " - سلام الله عليه - مى رسد و كوچكترين ضعفى در متن سند آن يابد، فقط با يك عبارت خود را خلاص مى دهد و مى گويد: " من در جانم ترديدى نسبت به آن احساس مى كنم. " مراجعه شود به " تلخيص المستدرك ".
يونينى در هوا راه مى رود
" حافظ ابن كثير " در " تاريخ " خود 94:13 نوشته است كه روايت كرده اند:" شيخ عبد الله يونينى متوفى 617، در يكى از سالها در هوا به سفر حج مى رفت و اين امر بر بسيارى از زهاد و بندگان صالح حاصل شده است. لكن از هيچيك از علماى بزرگ اين موضوع را نشنيده ايم كه اين خصوصيت را داشته باشند و اول كسى كه اين امر برايش حاصل شده حبيب عجمى را ذكر كرده اند كه از اصحاب حسن بصرى بوده و پس از او صالحان كه خدايشان رحمت كند، نقل شده است ".
" امينى مى گويد: از " ابن كثير " عجب نيست كه به اين اعاجيب بگرود و با نقل آنها اوراق تاريخ را مشوه سازد، اما وقتى به مناقب اهل بيت عليهم السلام ميرسد كه بمراتب از اين موهومات بى اعتبار و خلاف عقل، به ذهن و عقل آدمى نزديكتر است، بانگ و فرياد اعتراض برمى آورد. اما همه مى دانيم حب بغض انسان را كور و كرمى كند.