شمس الدين كردى يك هفته مراقبت مى كند - ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شمس الدين كردى يك هفته مراقبت مى كند

ابن عماد حنبلى " در " شذرات الذهب " 893:7 آورده است: " شمس الدين محمد بن ابراهيم ابن عبد الله كردى قدسى - كه ساكن قاهره و شافعى بود و بسال 811 در گذشت - يك هفته كامل در حال مراقبت بود. گقته اند سبب اين كار آن بود كه او قبلا با پدر و مادرش شام مى خورد. سپس چندان ميلى به خوردن نداشت و سه روز بى غذا بسر برد. او كه ديده بود سه روز بى غذا مى توان بسر برد، اين كار را تا چهل روز تمرين كرد، سپس آنرا به يك هفته تقليل داد. او مرد فقيهى بود، و گفته اند كه او چهار روز بدون آنكه احتياج به تجديد وضو باشد، اقامه عبادت مى كرد ".

" امينى " مى گويد: طبع بشر، قدرت اينكه چهل روز يا هفته بر گرسنگى تحمل بكند ندارد، همانگونه كه چهار شب متوالى نمى تواند بيخواب بماند و شايد اين فقيه كرد در مبطلات وضو نظر خاصى داشته يا آنكه غلو در فضايل، موجب ساختن اين احوال براى او شده است.

شاوى مرگ مرده را به تاخير مى اندازد

" مناوى " در " طبقات " خود نوشته است: احمد بن يحيى شاوى يمينى متوفى 841، شخصيت بزرگ قدر و جوانمردى عاليمقام بود. وى، احوال و كراماتى داشته است. از آن جمله اينكه گروهى از زنديه كه اعتقاد به كرامات ندارند، بحضور او رسيدند و خواستند كه او را امتحان كنند. در نزد او چاهى بود كه آب داشته و او از آن چاه گاهى شير و گاهى روغن بر مى داشت و گاهى عسل و غيره هر انچه مى خواستند درمى آورد. يك روز بر قاضى عثمان محمد ناشرى كه مشرف به مرگ بود، وارد شد. از آنجا بيرون آمد و دو بار برگشت و به خانواده او گفت: سه سال به مرگ او مهلت گرفتم. و قاضى از آن پس سه سال زنده ماند، نه بيش و نه كم " شذرات الذهب 240:7.

" امينى " گويد: من نمى دانم آيا اين شاوى آنچنان كه از اين عبارت برمى آيد، " در احتضار و جان كندن بود " اجل او را به تاخير انداخته است؟ و اين كار، چگونه با اين آيه كريمه قرآن جور درمى آيد: اذا جاء اجلهم لا يستقدمون ساعه و لا يستاخرون " يعنى " هر گاه اجل ايشان فرا رسد، نه ساعتى جلو مى آيد و نه ساعتى دير مى كشد " يا اينكه وى خاندان قاضى را بر اينكه اجلش نزديك شده فريفته و گفته است سه سال مرگش را به تاخير انداخته است؟ و اين دروغ در اين صورت براى او كافى است كه چه كسى به او اين سال تاخير را اطلاع داده است شايد هم دانش آگاهى از مرگ را در چاهى كه از آن گاهى عسل و گاه شير و روغن بيرون مى كشيد، ذخيره كرده است و اين چنين رسوايى است كه از او مى شنويم و جاى تعجب ندارد، چرا كه چاه مال او و آب از آب اوست، هر چه دانش بخواهد از آن برمى گيرد.

" بجهت آنكه آب مورد نزاع، آب پدر و جد من و چاه مرده نزاع مال من
است، چاهى كه خودم آنرا كنده و سنگ چينى كرده ام ".

/ 171