ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ام حكيم دختر قارط، زن عبدالله در كشته شدن دو پسرش، آنچنان آسيمه سر و بيخود شده بود كه ديگر گوش به اخبار قتل فرزندانش نمى داد و پيوسته در مراسم مى گرديد و درباره فرزندانش اين ابيات را زمزمه مى كرد:

" - اى كسى كه فرزندان مرا ديده اى، فرزندانى كه همچون دو مرواريد بر خاسته از صدف بودند.
- اى كسانى كه از دو فرزند من سراغى داريد، فرزندى كه گوش و دل من
بودند، اينك دلم بتنگ آمده است.
- اى كسانى كه فرزندان دلبند همچون پى و استخوانم را كه از من گرفته اند، ديده ايد.
- اخبار درندگى بسر را به من گفتند، لكن من آنرا دروغ پنداشتم و باور نكردم.
- تا بدانجا كه مردانى را كه بوى شرف به مشامشان رسيده، ديدم و اين سخن را گفتند.
- اينك بسر را كه سزاوار هر نفرينى مى دانم و او و همه يارانش تبهكارند.
- چه كسى اين مادر دلداده و سرگشته را، به دو فرزندش كه چندى است از دست داده، برساند؟ ".

نقل كرده اند: حادثه كشتن اين دو كودك را به دست بسر، كه به على عليه السلام اطلاع دادند، ناله بلندى سر داد و از خدا خواست كه لعنت خود را شامل او كند.

فرمود: خدايا نعمت دين را از او بگير و از دنيا مبر، مگر آنكه عقل را از او گرفته باشى. اين دعا مستجاب شد و او عقل خود را باخت و پيوسته هذيان مى گفت و شمشيرى چوبين بدست مى گرفت و خيك دميده اى در جلو داشت كه بر آن آنقدر
مى كوفت كه خسته مى شد ".

/ 171