ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سپس از احاديث كه نقل شد، بر مى آيد كه نهى از اين عمل بر اطلاق نبوده، بلكه ره روايت ترمذى از عبد الله بن عمرو بن عاص، پيغمبر صلى الله عليه و اله، پهنا و در ازاى
ريش كوتاه مى كردن. ابو داود و نسائى روايت مى كنند: ابن عمر با كف دست ريش خود را مى گرفت. و هر چه اضافه بر آن بود، آنرا مى زد و در عبارت ديگر آمده: هر چه اضافه بر آنرا مى زد و در عبارت ديگر آمده: هر چه در زير قبضه دست ميماند،آنرا مى چيد و بخارى هم اين را ذكر كرده است. مجموع آنچه اكنون نقل كرديم، مى رساند كه مراد از اعفاء "انبوه كردن موى" اينست كه زيادى را نزنند و كوتاه نكنند.

مذاهب چهار گانه اسلام بر وجوب بلند كردن ريش و حرمت كوتاه كردن و تراشيدن ريش اتفاق نظر دارند:

اول: مذاهب حنفيان، چنانكه در "الدر المختار" آمده: بر مرد حرام است كه ريش خود را بزند و در "النهايه" به وجوب كوتاه كردن زائد بر پنجه دست، تصريح كرده، اما بيش از اين حد را آنگونه كه بعضى مغربيان و مردان انجام مى دهند كسى جايز ندانسته است و تراشيدن همه ريش، كار يهوديان و هنديان و مجوس عجم مى باشد، و گفته اند هر چه بيش از آن حد باشد، لازم است كه كوتاه كنند. همچنين از رسول الله صلى الله عليه و اله روايت شده كه آن بزرگوار از طول و عرض ريش خود كوتاه مى كردند، چنانكه امام ترمذى هم در جامع خود اين روايت را نقل كرده و نظير آن در اكثر كتابهاى حنفيان ديده مى شود.

دوم: مذهب پيشوايان مالكى اينست كه تراشيدن ريش حرام است. همچنين هر گاه آن چنان كوتاهش بكنند كه اطلاق مثله بتوان كرد. اما هر گاه خيلى مختصر كوتاه كنند، كه نتوان برايش اطلاق "مثله" كرد، اين امر محل اختلاف است و چنانكه از شرح رساله ابو الحسن و حاشيه علامه عدوى رحمهم الله برمى آيد، مكروه است.

سوم: مذهب پيشوايان شافعى - در شرح العبات چنين مى خوانيم: فايده - شيخانه گفته اند: تراشيدن ريش مكروه است: و ابن رفعه معترض شده كه شافعى
رضى الله عنه تصريح بر حرمت دارد و اذرعى گفته: صواب اينست كه اجمالا تراشيدن حرام است، بى آنكه علتى در نظر گرفته و نظر اين در حاشيه ابن قاسم عبادى بر كتاب مزبور ذكر شده است.

چهارم: مذهب پيشوايان حنبلى به حرمت تراشيدن ريش تصريح دارد.

و بعضى از آنها گفته اند حرمت تراشيدن مورد اعتماد است و بعضى حرمت را به روشنى ذكر مى كنند، لكن مخالفت با آن را ذكر نمى كند، مثل صاحب "الانصاف" و همين نظر از شرح المنتهى و شرح منظومه الاداب نيز استفاده مى شود.

از آنچه گذشت معلوم مى شود كه حرمت ريش تراشيدن، جزء دين خدا و شريعت او است كه بجز آن قانونى بر بندگان نفرستاده و عمل بر غير اين دين، گمراهى و تباهى بار مى آورد و يا به فسق و جهالت و يا به غفلت از هدايت پيشواى مان محمد صلى الله عليه و اله مى انجامد.

آرى امثال شبلى و حافظ كه به هواى دوستى خداوند ريش مى تراشيدند و كسانى كه با اطناب تمام احاديثى در باب ريش ابو بكر صديق پرداخته اند، نيازى به ريش نداشتند، بلكه نيازمند عقل كامل هستند، همان عقلى كه سمعانى در الانساب "الرستمى" از مطين بن احمد نقل كرده كه گفته است: پيغمبر صلى الله عليه و اله را در خواب ديدم. عرض كردم اى پيامبر خدا، مى خواهم ريش بلند داشته باشم.

فرمود: ريش تو خوب است تو به عقل كاملى احتياج دارى ".


/ 171