ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنگامى كه اين مرد از خواب برخاست، آثار شلاق را بر پشت خودش ديد و پيوسته گريه مى كرد و اين موضوع را براى مردم نقل مى كرد. و خواب ابو الحسن ابن
حزم مغربى را در باره كتاب " الاحياء " كه شيبه اين است خواهيم آورد ".

" امينى " مى نويسد: چقدر زيبا بود، هر گاه خوابها به واقعيت مى پيوست!؟

" تازه ما هر گاه از صاحب اين كتاب حمايت كرده و آنرا كه در موصع گوناگون در باره شريعت مقدس تناقض گويى كرده بپذيريم. و هر گاه قبول كنيم كه اباطيل " غزالى " كجر ويهايى كه مردم را به گمراهى مى افكند نبوده و فقط يك سلسله نقل قولها و طرهايى بوده كه معمولا اهل علم پيشنهاد مى كنند وفهم آنها اختصاص به هيچ قومى ندارد، اين اندازه روشن است كه اين سخنان شكافى در اسلام پديد مى آورده كه قابل ترميم نيست.

" ابن جوزى " در " المنتطم " 169:9 مى نويسد: " او در قدس، شروع به تاليف كتاب " الاحياء " كرده، سپس در دمشق آنرا به پايان رسانده و در آن كتاب اساس كارش را بر روشن صوفيان گذاشته و رعايت قوانين فقه را كنار نهاده است. مثلا در مورد محو كردن جاه پرستى و مجاهده نفس مى نويسد: مردى كه مى خواست جاه دوستى را در خود محو كند، وارد حمام شد. لباس ديگران را بتن كرد، لباسهاى او را دستگير كرده و لباس ديگران را كه پوشيده بود از او گرفتند و از آن پس به " سارق الحمام " معروف شد. مسلم است كه ذكر امثال اين واقعه بمنظور تعليم مريدان، كارى زشت و قبيح مى باشد، چرا فقه قبح اين اعمال را ثابت و محكوم مى كند. چگونه علمى را مى توان تجويز كرد كه سرقتى در ضمن آن صورت بگيرد و كسى مال مردم را تلف كند؟ همچنين نقل مى كند كه شخصى گوشت خريد و شرم داشت كه آنرا خودش به خانه ببرد. آنرا از گردن آويخت و به راه افتاد، در حالى كه اين عمل بسيار زشت است و نظير اين داستهانها بسيار آورده كه در اينجانمى توان همه را نقل كرد. من اغلاط اين كتاب در كتابى به نام " اعلام الاحياء با غلاط لاحياء " جمع كردم و به پاره از اين اشتباهات در كتاب خود بنام
" تبليس ابليس " اشاره كرده ام. نمونه اين غلاط آنكه در كتاب نكاح چنين نوشته است: عايشه به پيغمبر صلى الله عليه و اله گفت: تو كسى هستى كه خيال مى كنى، پيغمبر خدا مى باشى و اين محال است. تا اينكه گفته است: در كتاب " احياء " از احاديث موضوعه و از چيزيهايى كه صحت ندارد، كم نيست. اين نقلها آن است كه او معرفت به دانش نقل نداشته و اى كاش كه او اين احاديث را به كسى كه معرفت اين كار را دارد، نشان مى داد. او در اين كتاب، نقل بيهوده و متناقض انجام داده و همچنين كتابى در رد باطنيه نوشته و در آن كتاب، در پايان مواعظ خلفا مى نويسد:

/ 171