ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا اين مرد، اهالى مدينه را به اهالى مدينه را به اتهام اينكه بر " عثمان " كمك و يارى و از او پشتيبانى نكردند، اين همه تهديد كرد، و آنها را از هم پراكنده نمود " در حالى كه بايد سهل انگارى و مسامحه خودش را محكوم مى كرد.

آرى، همه اين جنايات بايد فقط بر مواليان و دوستان " على " - كه درود خدا بر او باد - وارد شود. اين همه جنايات از دشمنان " على " عليه السلام بر طرف مى شود و از نظر " فرزند جگر خواره " بدور مى ماند.

آيا " معاويه " مى تواند ثابت كند كه " عثمان " بانيزه هاى " عمرو " كشته شد؟ در حالى كه همه مورخان بنص صريح، " كنانه بن بشر تجيبى " را در اين مورد معرفى مى كنند. چنانكه در شعر " وليد بن عقبه " هم آمده است:

" آگاه شويد كه مهمترين مردم، پس از سه تن كسى است كه به دست " تجيبى " كه از مصر آمده بود كشته شد ".

و او يا ديگرى گفته است:

" برادر تجيب، عمودى بر سر او فرود آورد،كه سر و پيشانى او را
شكافت ".

و " حاكم " در " مستدرك " 106:3 از " كنانه عدوى " نقل مى كند كه گفته است: " من از كسانى بودم كه عثمان را محاصره كرده بودند. مى گويد:

پرسيدم آيا " محمد بن ابى بكر " او را كشته است؟ گفت: نه بلكه " جبله بن ايهم " مردى از مصر او را به قتل رساند. گفت: و گفته اند كه " كبيره سكونى " او را كشته بود و در همان لحظه هم به قتل رسيده بود. و نيز گفته اند: " كنانه بن بشر تجيبى " او را كشته است، و شايد همگى در قتل او شركت داشتند و " وليد بن عقبه " گويد:




  • الا ان خير الناس بعد نبيهم
    قتيل التجيبى الذى جاء من مصر



  • قتيل التجيبى الذى جاء من مصر
    قتيل التجيبى الذى جاء من مصر



آگاه شويد كه بهترين مردم پس از پيامبرشان كسى است كه بدست تبحى مصرى به قتل رسيد ".

در استيعاب 477:2 و 478 آمده است: " اول كسى كه وارد خانه او شد، " محمد بن ابى بكر " بود كه ريش او را گرفت. او گفت: رها كن اى برادر زاده من بخدا سوگند كه پدرت به اين ريش احترام مى گذاشت. او هم شرم كرد و بيرون آمد. آنگاه " رومان بن سرحان " و مردى كوتاه قد كه از پيروان " ذى اصبح "لقب پادشاه يمن" بود وارد شد و خنجرى بدست داشت و او نيز به استقبال آمد. پرسيد: چه دينى دارى اى " نعثل "؟ گفت: من نعثل نيستم، بلكه " عثمان پسر عفان " هستم. و من بر ملت " ابراهيم " عليه السلام و با دينى خالص و مسلمان هستم و از مشركان نمى باشم. گفت: دروغ ميگوئى. آنگاه بر گيجگاه راست او زد و او را كشت و به زمين افتاد ".

صاحب " استيعاب " گفته است ": " در مورد مباشر قتل عثمان اختلاف است.
گفته اند " محمد بن ابى بكر " با پيكان او را زده است: و نقل كرده اند " محمد بن ابى بكر " او را محبوس كرده و ديگرى او را كشته است و كسى كه او را كشته " سودان بن حمران " بوده و گفته اند بلكه " رومان يمامى " او را بقتل رساند. و نيز گفته شده كه اين " رومان " مردى از قبيله " بنى اسد بن خزيمه " است. نقل كرده اند كه " محمد بن ابى بكر " ريش او را گرفته و كشيده و گفته است " معاويه " و " ابن ابى سرح " ترا نجات ندادند و " ابن عامر " از تو پاسدارى نكرد و او در جواب گفت: اى برادر زاده، ريشم را رها كن، بخدا اين ريشى است كه پدرت آن را گرامى مى داشت و پدرت راضى نيست كه تو با من اين چنين رفتار بكنى. مى گويند كه در اين موقع او هم ترك كرد و رفت. برخى هم روايت مى كنند در آن حال بر يكى از كسانى كه همراه او بودند، اشاره كرد و يكى از آنها تيرى انداخت تا او را كشتند و خدا داناتر است ".

/ 171