ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و هم گفته بود: " من، ابو عبدالله، كسى هستم كه وقتى زخمى را بشكافم، ريم به هم رساند " و مثل معروف را گفته بود كه: " شتر سر گرم چرا و عيش است و داغگاه آماده " و بر عليه او همچون چوپانى كه بالاى كوه گوسفندان را جمع كند، افراد گرد مى آورد و به فتنه انگيزى مشغول بود.

چرا " معاويه " اينهمه سپاه و افراد را به يارى " عايشه " نفرستاد كه در بين مردم فرياد بر آورد: " نعثل را بكشيد كه عثمان را كشته و كافر شده است " و چرا دنبال " طلحه " و " زبير " نفرستاد، كه دشمنترين مردم بر عليه " عثمان " بودند؟

" طلحه "، همان كسى بود كه در محاصره " عثمان " اجازه نداد به او آب بدهند و نگذاشت مردم به او كمك رسانند، و مانع شد كه در مدينه به خاكش سپارند، جز در " حش كوكب "گورستان يهود".


گزارش اين اعمال، بتفصيل در جزء نهم: 92 - 111 آمده است و " شهرستانى " در " ملل و نحل ر ص 25 مى نويسد: " امراى ارتش عثمان، عبارت بودند از معاويه عامل شام، سعيد بن ابى وقاص عامل كوفه و پس از او وليد بن عقبه و عبدالله بن عامر عامل بصره و عبدالله بن ابى سرح عامل مصر، كه همگى عثمان را خوار داشتند و او را رها كردند، تا كه به سرنوشت خود رسيد ".

آرى، كشندگان " عثمان " اينها بودند. لكن " معاويه " فقط مى خواست كه قصاص " عثمان " را از هواداران " على " عليه السلام بگيرد، و آنها را هر جا ببيند، در كنار هر سنگ و كلوخى بيابد، از ريشه بر اندازد و هر قساوت و شكنجه اى را بر آنها روا بدارد. وى با دشمنان " على " - سلام الله عليه - ، هيچ مقصد و آرمان درستى را تعقيب نمى كرد، و گرنه خونخواهى كسى كه همه صحابه در ريختن خون او اتفاق راى و اجماع داشتند، چه موجبى داشت، با وجود آنكه آياتى صحت اين امر را اثبات مى كرد، چنانكه در جزء نهم ص 164 - 168 و205 گذشت.

هر گاه اين نبود كه مردم بدنبال راى صحابه پيغمبر بودند و به سخنان و اعمال آنها رفتار و استدلال مى كردند، و مطابق ميل و هوى دل خود عمل مى كردند، در خلافت " ابو بكر " با آنكه اجماعى نبود، ادعاى اجماع مى كردند، و در قتل " عثمان " كه اجماع ثابت شده، استدلال به عدم اجماع مى كردند.

فرض كنيد كه " محمد بن ابى بكر "، تنها قاتل " عثمان " است و هيچ دليلى بر شركت ديگران نيست و محكوم به قصاص شده است و در قصاص حيات جامعه است، آيا در شريعت اسلام قصاصى به اين كيفيت داريم كه مجرم را در پوست خز بكنند و آنگاه با آتش بسوزانند و سرش را در شهرها بگردانند؟ آيا اين رفتارى كه با " محمد بن ابى بكر " شده، در دين خدا درست است يا در دين " هبل " بت
" معاويه " و در دين پدران او كه در قرآن، وصفشان آمده، چنين جناياتى پذيرفتنى است؟

ما اخبار آنها را بر تو از روى حق گزارش مى كنيم و اخبار آن چيزهايى كه ريشخند مى كردند، سرانجام خواهد آمد. حكم فقط از خدا است كه بر حق سخن مى گويد و او بهترين جدا كنندگان است.

/ 171