ترجمه الغدیر جلد 21
لطفا منتظر باشید ...
نمى كردى، به پسرم يزيد تزويج مى كردم، لكن حيات يزيد مورد علاقه من است.
و نقل شده كه امام حسن به هنگام وفات فرمود: شربتى كه خورده در او اثر كرده و قاتل به آرزوى خود رسيده است و او به وعده خود وفا نمى كند و در آنچه گفته صداقت ندارد. و نجاشى شاعر كه از شيعيان على بود در باره اين كار جعده گفته است:
" اى جعده در مرگ امام گريه كن پس از گريه اى كه بيوه زنى بى پناه سر مى دهد و دلتنگ مباش چرا كه ديگر هيچ كس همچون آن شخصيت بزرگ نه از بزرگان و از كوچكان "برهنه پاى و كفش پوشيده" در اين خانه بسر نخواهد برد. اين خانه اى بود كه هر گاه آتش مهمانى در آن بر افروخته مى شد مهمانان با تبار بزرگ بدان مشرف مى شدند تا چه رسد به بيچارگان كه بى كس و بى فرياد رسند. در اين خانه گوشت طعامها چنان پخته و جوشانده مى شد كه صرف كردن آن براى هيچ خورنده اى دشوار نبود. "
" ابو الفرج اصفهانى " مى نويسد: " امام حسن با معاويه پيمان بسته بود كه در خلافت با كسى پيمان نبندد و پس از او خلافت با او باشد. لكن معاويه خواست فرزندش يزيد خليفه بشود و در اين راه مانعى بزرگتر از حسن بن على و سعد بن ابى وقاص نبود، پس به هر دو سم داد و به دختر اشعث پيام فرستاد كه هر گاه امام حسن را زهر بدهى، ترا به پسرم يزيد تزويج مى كنم. صد هزار درهم نيز با اين پيام كه به او فرستاد اين پول را بدو داد لكن بر پسرش تزويج نكرد "
"مقاتل الطالبيين ص 29. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه 11:4 و17، از طريق مغيره و ابو بكر بن حفص از او اين واقعه را نقل كرده است".
" ابو الحسن مدائنى " مى نويسد:" وفات آن بزرگوار، به سال 49 هجرى بود و چهل روز بيمار شدند و در 47 سالگى شهيد شدند. معاويه بدست جعده دختر اشعث زن امام حسن عليه السلام به آن بزرگوار زهر داد و به او گفت: هر گاه او را با سم بكشى، صد هزار درهم مى دهم و يزيد را به همسرى تو انتخاب مى كنم. امام كه در گذشت، پول را بدو داد لكن شرط دوم را عمل نكرد و گفت: بيم آن دارم كه اين معامله را كه با پسر رسول الله صلى الله عليه و آله كردى، با پسر من انجام بدهى "
"شرح ابن ابى الحديد. 4: 4".
"حصين بن منذر رقاشى " مى گفت: سوگند به خدا كه معاويه هيچيك از تعهداتى را كه بر امام حسن عليه السلام داده بود انجام نداد، حجر و يارانش را كشت، با پسر خود يزيد بيعت كرد و امام حسن عليه السلام را زهر داد "شرح ابن ابى الحديد 7:4"
" ابو عمر " در استيعاب "141:1" به نقل از قتاده و ابو بكر بن حفص نقل مى كند: " حسن بن على مسموم شد. او را زنش كه دختراشعث بن قيس بود، مسموم كرد. گروهى، ديگر بر آنند كه اين كار را با دسيسه معاويه انجام داد و پولهايى هم از او گرفت، خدا مى داند " آنگاه صدر روايت مسعودى را نقل مى كند.
" سبط بن جوزى " در تذكره ص 121 مى نويسد: " دانشمندان سيره نويس از جمله ابن عبدالبر نقل كرده اند كه آن بزرگوار را زنش جعده دختر اشعث بن قيس كندى مسموم كرد. و سدى نقل مى كند: يزيد بن معاويه، او را به مسموم كردن امام تحريك كرد و گفت: ترا به زنى خود مى گيرم. پس او هم مسموم كرد و هنگامى كه امام وفات فرمود، جعده به يزيد پيام داد كه به عهدش وفا كند يزيد گفت: من ترا به امام حسن نمى پسنديدم، براى خودم بپسندم؟ به نوشته شعبى معاويه اين زن را بر انگيخت و گفت: امام حسن را مسموم كن، ترا به پسرم يزيد تزويج مى كنم و هزار درهم نيز پول مى دهم. وقتى كه امام وفات كرد، پيش معاويه كس فرستاد و خواست كه به وعده اش وفا كند. معاويه نيز پول را فرستاد، ولى اظهار داشت من يزيد را دوست دارم و به حياتش دل بسته ام. هرگاه اين دلبستگى نبود، ترا بدو تزويج مى كردم.
و شعبى قريب به اين مضموم را نقل كرده است: امام حسن به هنگام مرگ فرمود: او به هدفى كه معاويه از كشتن من داشت، رسيد. سمى كه به من داد، كارش را كرد و او به آرزوى خودش رسيد. اما بخدا سوگند كه او به عهد خود وفا نمى كند و آنچه گفته راست نيست ". آنگاه از طبقات ابن سعد نقل مى كند كه معاويه بارها آن بزرگوار را سم داده بود.